جهان در آشوب
نویسنده: رضا فضلعلی، پژوهشگر مهمان سابق
قرن بیستم عصر ناآرامیها فراگیر بوده، شورشهای مختلف در روسیه و چین، بحرانهای اقتصادی مانند: افزایش قیمت حاملهای انرژی، بدهیهای بینالمللی، سقوط شوروی و فوران قدرت مردم بر ضد تفکر کمونیسم، پایان جنگ سرد، افزایش بحران محیط زیست در اشکال گوناگون و تاثیر آن بر زمین، افزایش تسلیحات کشتار جمعی و دهها مورد دیگر که همه نشان از نبود حال خوب زمین و ساکنان این سیاره بود.
تاریخ گذشته نشان داده که گاهی یک تحریم، تهدید، بیانیه، مصاحبه و یا رفتاری خشونت آمیز و غیر انسانی باعث آشوب در یک جامعه کوچک یا یک منطقه و حتی جهان میشود. جنگ جهانی اول با ترور ولیعهد اتریش آغاز شد؛ ظاهرا برخورد افراطی یک مامور زن شهرداری با دستفروشی در تونس (۲۰۱۰) یکی از علل آغاز بهار عربی شد؛ بحران خلیج فارس، حمله 11 سپتامبر (۲۰۰۱) به برجهای دوقلو در ایالات متحده، حمله ۷ اکتبر به اسرائیل، بحران آبان (1398) بر سر افزایش قیمت بنزین یا مرگ یک زن بر سر مسئله حجاب در شهریور (1401) در ایران نمونههای انکارناپذیر آن هستند. در حقیقت علت بحران معمولاً تغییر رفتار و یا تصمیم بازیگران است که در تقابل یک کنش به صورت خشونت آمیز و یا غیر عقلانی ر یک زمان غیر مناسب که با احساس ترس تهدید و عدم شنیده شدن مردم عادی همراه است، مشاهده میشود. زمانی که تعاملات شکننده، هویتها مورد تعرض، فاصله ملت با ملت یا دولت با ملت و یا ملت با دولت، افزایش پیدا میکند، ناخودآگاه اقتدار و مشروعیت زیر سوال میرود و آشوب در جامعه در شکلهای مختلف آشکار میشود. براین اساس، اگر بازیگران در یک فرآیند تصمیمگیری به موقع، منطقی و شفاف به مردم پاسخ بدهند، میتوانند بحرانها را تا حدودی کنترل کنند. در غیر این صورت در صورت عدم توجه به عوامل بروز بحران با گسترش و تاثیر آن بر جامعه در سطوح مختلف خرد و کلان مواجه خواهند شد.
در عین حال زمانی که حاکمیتها در یک منازعه ممتد با یک یا چند دولت گرفتار باشند به ویژه اینکه طرفهای درگیر از موقعیت برتری هم برخوردار باشند، ناخودآگاه فشارها و آسیبها بیشتر خواهد شد و به بتدریج بحران داخلی نیز ایجاد میشود. نمونه آن بحران انرژی هستهای ایران (نگرانی کشورهای دیگر و همچنین عدم اعتماد ایران به تعهدات و توافقات احتمالی غرب و انواع تحریمهای ایران)، یا درگیری روسیه با اوکراین در موضوع پیوستن اوکراین به ناتو! از شاخصهای دیگر، تعداد بازیگران و تصمیم گیرندگان است که تغییر را عاملی برای تهدید ادامه قدرت و حیات خود میدانند.
بدون شک بسیاری از بحرانهای داخلی ناشی از دخالتها و مسائل بینالمللی است، عدم توانایی در حل موضوع فلسطین- اسرائیل باعث کاهش اقتدار و مشروعیت حاکمیتها در سرزمینهایشان شد و در ادامه این کاستی، بتدریج نارضایتیهای دیگر نیز از وضع موجود آشکارتر شد؛ برای مثال بحرانهای داخلی در عراق، مصر، سوریه، لبنان، تونس، یمن و بسیاری دیگر از نقاط جهان علاوه بر اقتدارگرایی و ضعف مدیریت داخلی، دخالت عوامل بیرونی نیز تاثیرگذار بودند. معتقدم که ملتها دیگر نظم قدیم و حتی نظم کنونی را نمیخواهند. نتیجه این نگرانیهای اقتصادی در داخل (که اغلب با جهانی شدن، تجارت آزاد، مهاجرت و محیط زیست) و همچنین تردیدهای فراوان در مورد شکل هزینهها، به منافع حکومتها و وابستگان کاملا مرتبط است. آری، تردید در مورد سطوح پایین رشد اقتصادی، عصبانیت از مهاجرت، ترس از بیکاری یا نارضایتی از انتقال بخشی از ثروت ملی به مؤسساتی که محل مشخصی برای هزینههای خود ندارند. سقوط دیوار برلین، فروپاشی شوروی سابق، تهاجم عراق به ایران، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، جنگ، اشغال و سپس در مواردی تخلیه نیروهای آمریکایی در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و در حال حاضر یمن، یا مناقشه اعراب و فلسطین با اسرائیل و کشتار مردم بیدفاع، چالشهای پنهان و آشکار گروههایی که به عنوان محور مقاومت در آسیا شناخته میشوند و آخرینش تحمیل تعرفههای جدید آمریکا علیه دوستان و دشمنانش، نمونههای بارز آن هستند! بدون شک همه این درگیری ها و منازعات هزینههای زیادی برای هر کشور یا کسانی که از آن گروهها حمایت میکنند برای شهروندانش خواهد داشت.
در دنیایی زندگی میکنیم که در ظاهر حاکمیت قانون، جایگزین قانون جنگل شده است. دنیایی که کشورها مسئولیت مشترکی را برای آزادی و عدالت به رسمیت میشناسند، قدرتمندان به حقوق ضعیفترها احترام میگذارند، اما همین نظم جدید، به بینظمی جدید جهانی نیز بسیار شباهت دارد. شاید اگر نظم موجود گذشته را اصلاح میکردیم به آشوب جهانی فعلی نمیرسیدیم. هیچ فردی نمیتواند پیشرفت جهان در ابعاد مختلف را انکار کند و همکاریهای بینالمللی را احساس نکند؛ اما درون این خوشبینیهای جذاب، پایداری دیده نمیشود؛ بهار عربی اتفاق افتاد، آیا استبداد در منطقه نابود شد؟ وضع ملتها بهتر شد؟ جنگ سرد پایان یافت، آیا روسیه دوباره به دنبال منافع خود زیادهخواهی نمیکند؟ حاکمیت دیکتاتورهای عراق، لیبی، مصر، ایران و بسیاری دیگر از کشورها نابود شد، لیکن دیگر جنگ، خونریزی، ترور و نارضایتیها پایان یافت و اوضاع بهتر از قبل شد؟
تحولات در سطوح ملی ناشی از کاهش رشد اقتصادی، کاهش سطح اشتغال و افزایش بیکاری، تورم و نگرانی در نحوه تامین مالی بازنشستگان، وجود فاصلههای طبقاتی، نابرابریها و تبعیض وضعیت را بحرانیتر کرد؛ تحولات در سطح فرا ملی، به دلیل ضعف و کاهش قدرت دولتها، و همچنین افزایش و نفوذ مراکزتصمیمگیری و شکافهای ناشی از جهانی شدن، همراه با پیشرفت چشمگیر در حوزههای فناوری و اطلاعات، ناخودآگاه در عمل سبب کاهش کرامت انسانی شد. تغییرات در دو قرن گذشته معمولاً به دنبال دستیابی به اهداف آینده خود از طریق پیوند بین گذشته و حال بوده است. اما بی نظمی امروزی به دنبال قطع رابطه یا حداقل هماهنگی بسیار کمتر با گذشته است.
بر این باورم آنچه در یک آشوب اهمیت دارد فهم و درک قدرت از آشوب و تصمیم گیری در مورد رفع آن یا کنترل آن در زمان مقتضی است. هنگامیکه پشتکار، سخت کوشی و شایسته سالاری رقابتی، جای خود را به رانت و فساد میدهد؛ زمانی که رقابت عادلانه و برابر نباشد و بازیگران هسته اصلی قدرت و ثروت نظام، درکی از عدالت و منافع ملت و همچنین از نارضایتیهای موجود در جامعه را ندارند، بحران آغاز میشود.
انتخاب افرادی شبیه دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا یا احمدی نژاد در ایران و برخی کشورهای دیگر توسط ملتها در حقیقت اعتراضی به وضع موجود است. انتخابی بر علیه نابرابریها وعدم شایسته سالاریهاست، به حاشیه رفتنها و یا بهتر بگویم به حاشیه فرستاده شدنهاست. آری، شاید هم نوعی اعلام نارضایتی از ادامه روند جهانیسازی به شکل کنونی است. زیرا این جهانیسازی صرفاً بازار محور، گفتمان عمومی را تهی کرده، به هویتها برای ثروت بیشتر حمله کرده، شهروندان عادی را ناتوان کرده با عوام فریبی میخواهد خلاهای موجود را در قالب بنیادگرایی دینی یا ناسیونالیسم دو آتشه و انتقام جویانه با بحران سازی و آشوب پر کند. دقت کنیم، اگر شایسته سالاری و لیاقت میتواند، یک امید باشد، پس آنهایی که عقب میمانند، همیشه میتوانند سیستمها را متهم کنند. اما اگر شایسته سالاری یک واقعیت باشد آنهایی که جا میمانند، فقط میتوانند خودشان را متهم کنند. رونالد ریگان در نطق وحدت اعلام کرد « ما هرگز پشت آنهایی را که نیازمند کمک ما هستند را بی آنکه تقصیر خودشان باشد، خالی نخواهیم کرد». براستی کدام رهبر سیاسی را میتوان نام برد که از مسئولیت صحبت نکرده باشد و به شهروندان خود در قبال میهن و هموطنشان مسئولیت نداده باشد، اما آیا هیچگاه از کوتاهیهای خودش و مدیرانش سخنی گفته است!
بدون شک ایالات متحده در حال حاضر قدرتمندترین کشور جهان است و برای سالهای آینده نیز باقی خواهد ماند، لذا هیچ کشور یا گروهی از کشورها ظرفیت یا ذهنیت شکل دهی به نظم جهانی، بدون در نظر گرفتن نقش ایالات متحده را نباید داشته باشد. پس بخش بزرگی از مسئولیت نظم یا بینظمی موجود در جهان (مثبت یا منفی) بر عهده قدرت اصلی، و موضوع فراتر از منافع شخصی است؛ براین اساس نظم به صورت خودجوش بروز نمیکند و یا هیچ دست نامرئی در فضای این کره خاکی برای اصلاح امور وجود ندارد. ایالات متحده نمیتواند خود را از بحرانها دور نگه دارد، چنانچه در این سالها چندین بار رویکرد خود را تغییر نیز داد، زیرا یکی از اصلیترین بازیگران جهان است. همانگونه که گفتیم رئیس جمهور فعلی ایالات متحده به دنبال صلح بین روسیه- اوکراین است؛ به دنبال مذاکره و توافق چالش انرژی هستهای با ایران است، به دنبال افزایش تعرفههای گمرکی با بسیاری از شریکان تجاری خودش است. او بایستی بداند ائتلافهای عصر حاضر که معمولا در مخالفت با کشوری یا برخی از کشورها ایجاد میشود ممکن است وسیلهای مفید در جهانی نباشد، جهانی که در آن دیگر همه دشمنان همیشه دشمن نیستند و یا همه دوستان، همیشه دوست نخواهند بود. جهان امروز منتظر یک معامله بزرگ است، عقلانیت در زمان مناسب با منفعت همراه است، رایزنیهای قبل از هر مذاکره مهمتر از هدف مذاکره است. واقعیت این است در عین حالی که جهان بدون آمریکا نظم پایدار نخواهد داشت، ایالات متحده نیز بدون دیگران نمیتواند نظم مورد دلخواه خود را حاکم کند، هیچ کشور یا کشورهایی نیز نمیتوانند به تنهایی با ساختار بحرانهای موجود مقابله کند. هند، چین و آمریکا نمیتوانند بدون هم و یا بدون همکاری با دیگران بر کاهش تولید کربن، تروریسم، مهاجرت و... موفق شوند. جنگ سرد نزدیک به چهل سال است که تمام شده است، اما آنچه در گذشته کشورها در داخل اولویتهایی مربوط به امنیت داخلی و قلمرو ملیشان داشتند، امروزه آن اولویتها برای جهان چیزی به جز خطر نباشد. جهان امروز با کوه یخی از بحران و آشوب مواجه شده که نمیتوانیم جلوی ذوب شدن و جاری شدن آن را بگیریم، پس تا دیرتر از این نشده و مجبور به انتخاب راههای سختتر نشدهایم، با عقلانیت به اصلاح امور در جهت کرامت و رفاه تمامی انسانها بپردازیم.
نویسنده
رضا فضلعلی
رضا فضلعلی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه روندهای فکری در خاورمیانه است. نامبرده دانش آموخته دکتری علوم سیاسی گرایش مسایل ایران در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج می باشد. حوزه مطالعاتی او مسائل خاورمیانه و تروریسم نوین است.