جنگ های اسرائيل برای تثبيت هژمونی منطقه ای
کیهان برزگر، استاد روابط بین المل
تجاوز مستقيم نظامي اسرائيل به ايران به بهانه نابودي برنامه هسته اي يا تضعيف توان موشکي کشورمان، همزمان يک هدف کلان و استراتژيک ديگر را هم دنبال مي کرد و آن نمايش قدرت پادگاني اين رژيم به منظور شکل دهي نظم جديد منطقه اي با محوريت هژموني اسرائيل است که همواره مورد حمايت قدرت هاي غربي به ويژه آمريکا هم بوده است.
رژيم اسرائيل با بهره برداري فرصت طلبانه و زنجيره وار از خلا قدرت بوجود آمده بعد از تحولات 7 اکتبر (عمليات طوفان الاقصي در غزه)، دکترين جديد امنيت ملي خود را بر مبناي تامين امنيت مطلق از طريق توسل به عمليات نظامي در کل جغرافياي منطقه در شرايط هرج و مرج تعريف کرده است. برخلاف دکترين سنتي اسرائيل که بر حفاظت از مرزهاي «قابل دفاع» در سوريه، لبنان و فلسطين تاکيد مي کرد، دکترين جديد بر پيش دستي نظامي براي حذف تهديدهاي بالقوه در سرتاسر منطقه تکيه دارد.
در اين راستا، اسرائيل عمليات نظامي را در هر فرصت پديد آمده، حتي به قيمت تضعيف روندهاي ديپلماتيک جاري، همچون مذاکرات هسته اي بين ايران يا آمريکا يا عادي سازي روابط با اعراب منطقه انجام مي دهد. بمباران گسترده و بي تناسب روزهاي اخير اسرائيل به ستاد فرماندهي، کاخ رياست جمهوري و وزارت دفاع سوريه در دمشق فراتر از حمايت از اقليت دوروزي هاي ساکن جنوب غربي سوريه، بيشتر نمايش قدرت پادگاني اسرائيل به منظور شکل دهي نظم جديد منطقه اي با محوريت خود است.
يکي از اهداف اصلي نتانياهو در جنگ 12 روزه جايگزيني يک حکومت غيرمتخاصم با اسرائيل در ايران بود که مخالفتي با پيشبرد اهداف هژموني طلبانه اسرائيل در منطقه نداشته باشد. اسرائيل کاملا آگاه بود که ظرفيت پيروزي کامل در يک جنگ مستقيم و طولاني با ايران را ندارد، بنابراين از ميانه جنگ هدف تغيير رژيم در ايران را هم به اهداف اعلامي خود در جنگ وارد کرد و ترامپ را هم به عملي بودن اين سياست قانع کرد.
جالب اينکه بمباران تاسيسات هسته اي ايران در نطنز، فردو و اصفهان توسط آمريکا در روز آخر جنگ هم صرفا با هدف از بين بردن کامل برنامه هسته اي ايران نبود، بلکه همزمان در جهت نمايش قدرت نظامي آمريکا در حمايت مطلق از اسرائيل در ميانه جنگ و البته نمايش و پيام سياسي قدرت واشنگتن (طرفداران جنبش مگا) براي اعراب منطقه و قدرت هاي رقيب يعني چين و روسيه بود. البته حمايت آمريکا از تثبيت هژموني منطقه اي اسرائيل نه صرفا به منظور موازنه سازي قدرت در منطقه، بلکه بيشتر با هدف تامين منافع واشنگتن از طريق بازوي نظامي منطقه اي خود يعني اسرائيل صورت مي گيرد. به واقع، جنگ 12 روزه هدف مشترک و کلان آمريکا و اسرائيل در شکل دهي نظم منطقه اي مورد نظر آنها را به نمايش گذاشت.
حمايت ضمني کشورهاي اروپايي از رژيم نتانياهو در اين جنگ هم به نوعي با هدف تثبيت هژموني اسرائيل در نظم جديد منطقه اي صورت مي گيرد. اظهار نظر بي پرده صدراعظم آلمان که «اسرائيل کار کثيف را براي همه ما انجام مي دهد» نشان از يک واقعيت استراتژيک است که اروپايي ها نيز رژيم نتانياهو را يک بازوي نظامي براي پيشبرد اهداف و منافع خود در منطقه در نظر مي گيرند. فرانسوي ها هم اعلام کردند که در سرنگوني بعضي از پهباد هاي ايراني در طول جنگ 12 روزه نقش مستقيم داشتند. يکي از اهداف اروپايي ها در تهديد به اجراي «اسنپ بک» را هم مي توان به نوعي در راستاي حمايت از محورقرار دادن اسرائيل در نظم منطقه اي از طريق بازگشت تحريم هاي اقتصادي و تضعيف قدرت ايران در منطقه در نظر گرفت.
مهمترين دليلي که ايران را به پذيرش آتش بس قانع کرد اميد به مذاکره هسته اي براي لغو تحريم ها و بهبود وضعيت اقتصادي کشور بود. در روزهاي آخر جنگ ايران در وضعيت برنده نظامي قرار گرفت و با بازيابي توان عملياتي خود قادر به ضربه زدن جدي به اسرائيل بود. بر همين مبنا بود که جرياني در درون ايران خواهان تداوم عمليات جنگي به منظور حفظ موازنه قدرت به نفع ايران بود.
جنگ ها اغلب پویایی ها و واقعيت هاي جدیدی به یک منازعه طولاني وارد می کنند. جنگ 12 روزه هم از اين قاعده مستثني نيست و لذا نمي توان به گذشته برگشت. يکي از نگاه هاي غالب قبل از تجاوز اسرائيل به کشورمان مسئله ضرورت خروج ايران از ان. پي. تي به منظور افزايش چانه زني ايران در مذاکرات هسته اي بود. اما با پويايي هاي جديد از جمله بمباران تاسيسات هسته اي و تلاش آژانس بين المللي انرژي اتمي براي بازرسي از آخرين وضعيت تاسسيات اتمي ايران، اکنون ماندن در قرارداد منع اشاعه هسته اي خود به ابزاري براي چانه زني تبديل شده است.
بعد از آتش بس مجلس شوراي اسلامي همکاري با آژانس بين المللي را به حال تعليق در آورد و آن را منوط به تصميم شوراي عالي امنيت ملي کشور کرد. با اين تحول، اکنون ايران تنها مرجعي است که مي تواند شرايط ميداني را براي راستي آزمايي در مورد وضعيت تاسيسات هسته اي و سرنوشت اورانيوم غني شده 60 درصد بعد از بمباران آمريکا فراهم کند. به واقع، اجازه دسترسي دادن يا ندادن ايران به بازرسان آژانس خود يک اهرم چانه زني براي ديپلماسي کشورمان است. به عبارت ديگر با پويايي هاي جديد ناشي از جنگ، پرسش اين است که ايران خود اکنون خواهان فروپاشي اين نظام هست يا به حضور در آن براي تداوم ديپلماسي و افزايش قدرت چانه زني خود نياز دارد.
اما نمايش قدرت پادگاني، همراه با سياست ايجاد ترور و وحشت و خرابکاري از سوي رژيم فعلي اسرائيل در منطقه همزمان نگراني هاي جدي در ميان اعراب منطقه و ترکيه ايجاد کرده که دامنه تجاوز نظامي و هراس افکني نتانياهو تا کجا در جغرافياي منطقه ادامه مي يابد و دکترين جديد نظامي اسرائيل چگونه معادلات سياسي و امنيتي منطقه را تحت تاثير قرار مي دهد. به عنوان نمونه، نقش فزاينده اسرائيل در معادلات قدرت داخلي سوريه در روزهاي اخير بي ترديد منجر به نارضايتي جهان عرب، به ويژه عربستان سعودي و مصر مي شود. ترکيه هم نگراني هاي سياسي-امنيتي ويژه خود را در نتيجه تغيير موازنه قدرت منطقه اي به نفع اسرائيل دارد.
جلوگيري از سياست هژموني طلبانه اسرائيل در شکل دهي يک نظم منطقه اي دلخواه، نيازمند بکارگيري يک سياست خارجي هوشمند و فعال از سوي ايران است. از يک سو، تقويت همکاري هاي منطقه اي و حرکت به سوي يک اتحاد براي صلح منطقه اي در قالب فعاليت هاي ديپلماتيک و برگزاري کنفرانس هاي ابتکاري با مشارکت کشورهاي منطقه بايد در دستور کار سياست خارجي کشورمان قرار گيرد. از سوي ديگر، توان تهاجمي و آمادگي نظامي کشور براي پاسخگويي به هرگونه تجاور مجدد اسرائيل يا آمريکا بايد تقويت شود. فراموش نکنيم ايران تنها کشوري است که از پس اسرائيل (با حمايت لجستيک و اطلاعاتي آمريکا) در دهه هاي اخير برآمده است. عدم موفقيت اسرائيل و آمريکا در دستيابي به تمامي اهداف جنگي خود به معناي عدم شکست ايران در اين مرحله از جنگ است.
همزمان بايد مذاکرات جدي با اروپايي ها براي عدم اجراي اسنپ بک يا حداقل تمديد زمان اجراي آن با هدف خنثي کردن سياست اسرائيل آغاز شود. قدرت هاي اروپايي بي ترديد درک مي کنند که با اجرايي کردن اسنپ بک و بازگشت تحريم هاي اقتصادي سازمان ملل، ايران دليل قانع کننده اي ديگري براي کاهش تنش و پيگيري ديپلماسي نخواهد داشت. نتيجه اجراي اسنپ بک مي تواند خروج ايران از قرارداد منع اشاعه هسته اي باشد که خود ريسک فروپاشي کامل نظام اشاعه هسته اي را در بر خواهد شد. بازنده اصلي اين تحول هم اروپايي ها خواهند بود که موازنه نقش مستقل جهاني خود را در نزد آمريکا، چين و روسيه از دست مي دهند.
نویسنده
کیهان برزگر
کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی استاد تمام روابط بینالملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هستهای ایران است.