فرهنگ راهبردی روسیه در قبال جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل

نوع مطلب: مقاله

 

عارف بیژن؛ پژوهشگر مطالعات روسیه و دبیر گروه بررسی سیاست خارجی روسیه و قفقاز پژوهشکده مطالعات پیشرفته خاورمیانه

مقدمه

جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ که با حملات پیش‌دستانه اسرائیل علیه تأسیسات موشکی و زیرساخت‌های نظامی ایران آغاز شد و با پاسخ سنگین و متقابل ایران در قالب حملات موشکی، سایبری و استفاده از نیروهای نیابتی در منطقه ادامه یافت، نه‌تنها منطقه غرب آسیا بلکه نظام بین‌الملل را وارد وضعیت جدیدی از بی‌ثباتی کرد؛ در این میان، فدراسیون روسیه به‌عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ اوراسیا، که در سال‌های اخیر با ایران روابط راهبردی چندلایه‌ای برقرار کرده بود، در برابر این بحران پیچیده و پرمخاطره، رفتاری چندوجهی، محافظه‌کارانه و در عین حال محاسبه‌گرایانه اتخاذ کرد که نه‌تنها نشان‌دهنده ملاحظات تاکتیکی و راهبردی کرملین در قبال متحدان غیررسمی خود در خاورمیانه بود، بلکه آشکار ساخت که روسیه هنوز در تلاش است تا میان ایفای نقش یک میانجی ژئوپولیتیکی، حفظ منافع اقتصادی ناشی از افزایش قیمت انرژی، و پرهیز از تقابل مستقیم با قدرت‌های غربی و متحدان آن‌ها، نوعی توازن رفتاری برقرار سازد. این الگوی رفتاری در چارچوب «فرهنگ راهبردی روسیه» قابل درک است، فرهنگی که ریشه در تاریخ امپراتوری، تجربه محاصره ژئوپلیتیکی، و گرایش به واقع‌گرایی امنیت‌محور دارد. بر اساس این فرهنگ، کرملین در مواجهه با بحران‌های خارجی همواره به‌جای واکنش‌های سریع یا ایدئولوژیک، به اتخاذ مواضعی مبتنی بر توازن، بازدارندگی، و کسب امتیازات بلندمدت گرایش دارد؛ بنابراین، موضع روسیه در قبال این جنگ، بیش از آنکه ناشی از دوستی یا دشمنی با یکی از طرفین باشد، بازتابی از محاسبات ژرف در راستای حفظ ثبات راهبردی و موقعیت قدرت در یک نظم بین‌المللی در حال گذار است. بنابراین در این گزارش سعی شده است از زوایای گوناگون به رفتار و نقش روسیه در جنگ 12 روزه ایران و روسیه با نگاه واقع‌بینانه تحلیلی و راهبردی نگریسته شود تا در نهایت بتوان درک جامعی از سیاست خارجی روسیه در قبال بحران‌های منطقه‌ای و بازیگران تاثیرگذار در این درگیری‌ها به دست بیاوریم.  

 

راهبرد چندلایه و محافظه‌کارانه روسیه در قبال جنگ ایران و اسرائیل

در ساعات اولیه آغاز جنگ، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، ضمن ابراز نگرانی عمیق از گسترش دامنه درگیری، خواستار «خویشتن‌داری حداکثری» از سوی طرفین شد و کرملین به‌سرعت پیشنهاد خود برای میانجی‌گری میان تهران و تل‌آویو را از طریق سازمان‌های چندجانبه همچون سازمان همکاری شانگهای و همچنین گفت‌وگوهای مستقیم اعلام کرد، اما این تلاش‌ها با استقبال سردی از سوی اسرائیل و تردیدی از سوی ایران مواجه شد؛ چرا که ایران پس از ناکامی در دریافت حمایت عملی نظامی از روسیه، به شکل غیررسمی از نقش مسکو به‌عنوان متحد راهبردی دل‌سرد شده بود؛ در عین حال، روسیه در سطوح دیپلماتیک، با برقراری تماس‌های تلفنی جداگانه با مقامات ارشد هر دو کشور، از جمله نخست‌وزیر اسرائیل و رئیس‌جمهور ایران، تلاش کرد تا نقش خود را به‌عنوان بازیگر متعادل، فعال و بی‌طرف نشان دهد، هرچند که عملاً فاقد ابزارهای فشار واقعی برای توقف درگیری‌ها بود و واکنش‌های غرب نیز بر پیچیدگی فضای دیپلماتیک افزود.

با وجود قرارداد همکاری راهبردی ۲۰ ساله که در ژانویه ۲۰۲۵ میان تهران و مسکو به امضا رسید و شامل همکاری‌های گسترده در زمینه انرژی، زیرساخت و امنیت می‌شد، روسیه از هرگونه مداخله مستقیم یا غیرمستقیم در جنگ خودداری کرد؛ یکی از دلایل اصلی این تصمیم، اجتناب از درگیر شدن در جنگی نیابتی با اسرائیل و به تبع آن، آمریکا بود؛ اما مهم‌تر از آن، ناکارآمدی تجهیزات دفاعی روسی به‌ویژه سامانه‌های اس-300  در دفاع از حریم هوایی ایران، به‌ویژه تأسیسات هسته‌ای نطنز و فردو، ضربه جدی به اعتبار دفاعی روسیه در بازارهای جهانی وارد کرد؛ ایران نیز به‌طور غیررسمی ابراز نارضایتی کرد که چرا با وجود ارسال صدها فروند پهپاد به روسیه جهت استفاده در جنگ اوکراین، هنوز از دسترسی به سامانه‌های پیشرفته اس-400 محروم مانده است؛ در حالی که همین سامانه‌ها می‌توانستند نقش مهمی در رهگیری موشک‌های هدایت‌شونده اسرائیلی ایفا کنند؛ این ناکامی موجب شد تا برخی نخبگان سیاسی در تهران، نگاه دوباره‌ای به چین و هند به‌عنوان تأمین‌کنندگان جایگزین تسلیحات بیندازند و در بلندمدت احتمال کاهش وابستگی دفاعی به روسیه را بررسی کنند.

از منظر اقتصادی، جنگ دوازده‌روزه باعث ایجاد نااطمینانی در بازار انرژی شد و بلافاصله قیمت نفت خام در بازارهای جهانی تا حدود ۸۰ تا ۸۵ دلار افزایش یافت؛ این جهش قیمتی، به نفع کشورهای صادرکننده از جمله روسیه عمل کرد، به‌ویژه آن‌که با اختلال در صادرات نفت ایران و تهدید امنیت دریایی در تنگه هرمز، کشورهای مصرف‌کننده آسیایی نظیر چین، هند و کره جنوبی ترجیح دادند به‌جای واردات از خلیج‌فارس، گزینه‌های پایدارتر و ارزان‌تر مانند روسیه را انتخاب کنند؛ افزون بر آن، فروش گاز روسیه به اروپا که در دوره جنگ اوکراین کاهش یافته بود، از مسیرهای غیررسمی و با افزایش قیمت همراه شد، که درآمدهای ارزی جدیدی برای دولت روسیه فراهم ساخت؛ به این ترتیب، هرچند روسیه مستقیماً در جنگ مداخله نکرد، اما از پیامدهای اقتصادی آن بهره‌برداری کامل نمود؛ همچنین برخی تحلیل‌گران معتقدند که مسکو از تشدید درگیری در خاورمیانه استقبال نسبی داشت، چرا که توجه رسانه‌ها و دولت‌های غربی را از بحران اوکراین منحرف می‌کرد و در عین حال باعث تضعیف انسجام سیاسی ناتو در تخصیص منابع به جبهه اروپای شرقی می‌شد.

برخی منابع غیررسمی اطلاعاتی مدعی شدند که در هفته‌های نخست جنگ، روسیه اطلاعاتی درباره تحرکات اسرائیل در مدیترانه و همچنین درباره تغییرات در شبکه ماهواره‌ای را در اختیار ایران قرار داده است، هرچند این اطلاعات محدود، تأثیر تعیین‌کننده‌ای در مسیر جنگ نداشتند؛ در عین حال، گفته می‌شود که شرکت‌های سایبری وابسته به دولت روسیه همچون فنسی بیر (Fancy Bear) و دیگر بازیگران ناشناس، در حملات سایبری علیه زیرساخت‌های دیجیتال اسرائیل به‌صورت غیرمستقیم نقش داشته‌اند، اما از آنجا که هیچ‌گونه سند رسمی یا تأیید بین‌المللی در این زمینه منتشر نشد، نمی‌توان این فرضیه‌ها را قطعی دانست؛ با این‌حال، رفتار سایبری روسیه در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که هم‌زمان با حفظ انکارپذیری، فعالیت‌هایی در سطح سایه انجام می‌شود که هدف آن تضعیف توان دیجیتال دشمنان غربی یا متحدان آن‌ها است، بدون اینکه وارد سطح آشکار درگیری شود.

در سطح کلان، جنگ ۱۲ روزه موجب شد تا شکاف قابل‌توجهی میان انتظارات ایران از روسیه به‌عنوان یک شریک راهبردی و رفتار واقعی مسکو پدید آید؛ در حالی که تهران تصور می‌کرد که پس از امضای پیمان مشارکت جامع، کرملین در صورت بروز تهدید، حداقل سطحی از حمایت نظامی یا امنیتی نشان خواهد داد، اما سیاست خارجی محافظه‌کارانه روسیه نشان داد که چنین تعهداتی تنها در سطح کلامی و اقتصادی است، نه در سطح نظامی؛ این درک جدید، ممکن است در بلندمدت منجر به کاهش وزن روسیه در سیاست خارجی ایران شود و حتی بازنگری‌هایی در برخی از پروژه‌های مشترک مانند توسعه نیروگاه‌های هسته‌ای یا کریدور ترانزیتی شمال-جنوب ایجاد کند؛ از سوی دیگر، این رفتار سرد مسکو ممکن است چین را به شریک اول راهبردی ایران بدل سازد؛ اگرچه چین نیز در این جنگ رفتار محتاطانه‌ای داشت، اما از لحاظ فناوری، اقتصادی و تسلیحاتی توان بیشتری برای جلب اعتماد تهران دارد.

روس‌ها از دیرباز در خاورمیانه تلاش کرده‌اند تا سیاستی موسوم به «موازنه میان دشمنان» اتخاذ کنند؛ یعنی حفظ رابطه همزمان با ایران، اسرائیل، ترکیه، عربستان و حتی آمریکا؛ از این رو، مداخله نظامی یا اتخاذ موضع قاطعانه به نفع یکی از طرفین، عملاً این راهبرد را نقض می‌کند و خطر از دست رفتن موقعیت روسیه به‌عنوان بازیگر میانجی در سوریه، لیبی، قفقاز و خلیج‌فارس را در پی خواهد داشت؛ لذا تصمیم به خودداری از حمایت نظامی از ایران، در چارچوب راهبرد موازنه‌سازی قابل تحلیل است؛ افزون بر آن، کرملین با درک دقیق از محدودیت‌های لجستیکی و عملیاتی خود، به‌ویژه در شرایطی که هنوز درگیر جنگی فرسایشی در اوکراین است، اولویت را به ثبات داخلی، حفظ درآمدهای نفتی، و تقویت وجهه ژئوپولیتیکی از مسیر دیپلماسی داد، نه ماجراجویی نظامی؛ بنابراین رفتار روسیه در این جنگ را باید در چهارچوب نظم جدید جهانی پسااوکراینی تحلیل کرد که در آن، قدرت‌های بزرگ سعی دارند بدون ورود مستقیم به جنگ، منافع خود را از مسیرهای ترکیبی اقتصادی، اطلاعاتی و رسانه‌ای تأمین کنند.

سیاست راهبردی روسیه در بحران‌های منطقه‌ای مشابه

برای درک بهتر سیاست واقعی روسیه در قبال جنگ ایران و اسرائیل می‌بایست به رفتار کرملین در تنش‌ها و درگیری‌های منطقه‌ای توجه کافی کرد. تحلیل مقایسه‌ای فرهنگ راهبردی روسیه در بحران‌های منطقه‌ای نشان می‌دهد که سیاست خارجی کرملین تابع الگوی روشنی از محاسبه منافع ژئوپلیتیکی، هزینه‌های نظامی، و ظرفیت حفظ نفوذ بلندمدت است. روسیه به‌صورت گزینشی در برخی بحران‌ها مداخله نظامی مستقیم می‌کند (مانند سوریه و اوکراین)، اما در سایر موارد که منافع حیاتی‌اش در خطر نیست یا شرایط ژئوپولیتیکی پیچیده‌تری وجود دارد (مانند ایران یا قره‌باغ)، از مداخله پرهیز کرده و نقش ناظر یا میانجی را برمی‌گزیند. در سوریه، روسیه با ورود نظامی گسترده به دولت بشار اسد کمک کرد تا از فروپاشی نجات یابد. این مداخله موفق منجر به تثبیت موقعیت روسیه در شرق مدیترانه و تأسیس پایگاه نظامی دائمی شد. در اوکراین، روسیه با وجود ریسک بالا، به دلیل نزدیکی جغرافیایی و تصور تهدید مستقیم از سوی ناتو، وارد جنگ تمام‌عیار شد، که البته به بهای انزوای بین‌المللی و تحریم‌های گسترده انجامید. در مقابل، در بحران قره‌باغ میان ارمنستان و آذربایجان، با وجود روابط سنتی با ایروان، روسیه نقش فعال ایفا نکرد و تنها پس از توافق آتش‌بس نیروهای حافظ صلح اعزام کرد، تا روابطش با آذربایجان و ترکیه تضعیف نشود. در جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نیز، رفتار روسیه محتاطانه بود و بدون مداخله نظامی، تنها پیشنهاد میانجی‌گری و همکاری محدود اطلاعاتی ارائه شد.

این رفتارها نشان می‌دهند که روسیه تنها زمانی به حمایت نظامی جدی دست می‌زند که یا رژیمی متحد در آستانه سقوط باشد، یا منافع حیاتی‌اش به‌طور مستقیم تهدید شود؛ در سایر بحران‌ها، کرملین سیاست «بی‌طرفی فعال» و «فرصت‌طلبی راهبردی» را دنبال می‌کند.

جایگاه روسیه در میان بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی

درک فرهنگ راهبردی روسیه در قبال جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، بدون شناخت دقیق از شبکه پیچیده بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی حاضر در این بحران ممکن نیست. روسیه در محیطی پرتنش و چندقطبی عمل می‌کند که در آن بازیگرانی مانند ایالات متحده، چین، اسرائیل، ایران، ترکیه و کشورهای عرب خلیج فارس هر یک با اهداف متضاد و گاه هم‌پوشان در حال رقابت یا همکاری هستند. در این میان، کرملین تلاش دارد با اتخاذ سیاست «موازنه میان دشمنان»، روابطی چندجانبه با همه طرف‌ها حفظ کند؛ به‌گونه‌ای که هم بتواند منافع اقتصادی و امنیتی خود را تأمین کند و هم از درگیری مستقیم با هیچ‌یک پرهیز نماید. نمودار مفهومی زیر، جایگاه روسیه در این شبکه قدرت را نشان می‌دهد و تعاملات متقاطع آن با سایر بازیگران کلیدی را به تصویر می‌کشد؛ این الگوی چندوجهی، مبنای تصمیم‌گیری محافظه‌کارانه روسیه در قبال بحران ایران و اسرائیل بوده است.

در توضیح نمودار بالا می‌توان گفت روسیه در میانه شبکه‌ای از بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای قرار دارد که سعی دارد با همه آن‌ها نوعی رابطه کاری یا راهبردی حفظ کند. در حالی‌که آمریکا حامی اصلی اسرائیل است، چین و روسیه سعی دارند از ایران به‌عنوان وزنه موازنه‌ای در برابر نفوذ غرب استفاده کنند، اما روسیه برخلاف چین، هنوز به دلایل تاریخی و امنیتی به اسرائیل نیز ارتباطات نزدیک نظامی و اطلاعاتی دارد.

روابط روسیه با بازیگران اصلی جنگ 12 روزه

برای درک بهتر از سیاست خارجی روسیه در قبال جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل، بررسی روابط دوجانبه مسکو با بازیگران اصلی این بحران ضروری است؛ چرا که تصمیمات کرملین نه در خلأ، بلکه در چارچوب شبکه‌ای از مناسبات سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی با کشورهای کلیدی منطقه اتخاذ می‌شود. روسیه در سال‌های اخیر تلاش کرده با طیفی متنوع از بازیگران از متحدان سنتی مانند ایران گرفته تا شرکای راهبردی مانند چین، و حتی رقبای منطقه‌ای چون اسرائیل و عربستان سعودی روابطی مبتنی بر موازنه و واقع‌گرایی برقرار کند. این روابط گاه همراه با اعتماد متقابل و همکاری عمیق بوده و گاه صرفاً ابزاری برای بهره‌برداری تاکتیکی از فرصت‌های ژئوپولیتیکی است. در جدول زیر وضعیت روابط دوجانبه روسیه با کشورهای کلیدی را از نظر نوع تعامل، میزان اعتماد، حوزه‌های همکاری و نقاط تنش بالقوه بررسی می‌کند و زمینه‌ای برای درک رفتار محتاطانه و فرصت‌طلبانه روسیه در مواجهه با این درگیری فراهم می‌سازد.

بنابراین می‌توان گفت در حالی‌که روسیه با ایران روابطی راهبردی اما محدود و مشروط دارد، در برابر اسرائیل، سیاستی محتاطانه و متوازن را دنبال می‌کند. همچنین ارتباطات روسیه با سایر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نظیر چین، آمریکا و اتحادیه اروپا در این بحران، بیش از هر چیز بر پایه منافع ژئوپلیتیکی، اقتصادی و ملاحظات راهبردی جهانی تنظیم شده است.  

 

نتیجه‌گیری

در جمع‌بندی نهایی، می‌توان رفتار روسیه در قبال جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل را در چارچوب یک الگوی راهبردی پیچیده و چندوجهی تحلیل کرد؛ الگویی که نه صرفاً ناشی از ملاحظات تاکتیکی، بلکه ریشه‌دار در فرهنگ راهبردی کرملین، ساختار نظم بین‌المللی پسااوکراین، و ضرورت حفظ موازنه در محیطی چندقطبی است. روسیه در این بحران، نه به‌عنوان یک متحد وفادار، بلکه به‌عنوان یک قدرت محاسبه‌گر و فرصت‌طلب ظاهر شد که ترجیح می‌دهد از ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و اطلاعاتی بهره گیرد، بی‌آنکه وارد هزینه‌های پرریسک مداخله مستقیم نظامی شود. این موضع‌گیری که با خویشتن‌داری آشکار، امتناع از حمایت نظامی معنادار، و بهره‌برداری از افزایش قیمت انرژی همراه بود، هرچند در کوتاه‌مدت به سود منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی روسیه تمام شد، اما به قیمت فرسایش سرمایه راهبردی‌اش نزد متحدان منطقه‌ای، به‌ویژه ایران، انجامید. شکاف فزاینده میان انتظارات تهران و رفتار واقعی مسکو، می‌تواند پیامدهای بلندمدت برای موقعیت ژئوپولیتیکی روسیه در غرب آسیا به همراه داشته باشد. عدم تحویل سامانه‌های دفاعی پیشرفته، ناکارآمدی تجهیزات فعلی، و بی‌عملی در برابر حملات اسرائیل، همگی نشانه‌هایی از تمایل کرملین به حفظ بی‌طرفی در ظاهر و بهره‌برداری حداکثری در باطن بودند. اگرچه روسیه تلاش کرد تا نقش میانجی صلح را نیز ایفا کند، اما فقدان ابزارهای فشار، بی‌اعتمادی طرف‌ها، و پیچیدگی‌های ژئوپولیتیکی موجب شد این تلاش‌ها عملاً بی‌اثر باقی بماند.

رفتار روسیه در این بحران نشان داد که در نظم نوین بین‌المللی، کرملین بیشتر به دنبال تثبیت جایگاه خود به‌عنوان قدرتی مستقل از بلوک‌های متخاصم است تا بازیگری متعهد به تعهدات رسمی یا غیررسمی؛ سیاستی که در کوتاه‌مدت مزایای اقتصادی و رسانه‌ای به همراه دارد، اما در بلندمدت می‌تواند منجر به کاهش نفوذ راهبردی مسکو در محیط‌هایی شود که پیش‌تر آن را حوزه نفوذ سنتی خود می‌دانست. از این رو، اگرچه روسیه با اتخاذ راهبرد «بی‌طرفی فعال» توانست از ورود به یک جنگ پرهزینه بپرهیزد، اما هم‌زمان بذر بی‌اعتمادی را در ذهن شرکای منطقه‌ای خود کاشت؛ واقعیتی که ممکن است در تحولات آتی نظم منطقه‌ای، به زیان بلندمدت منافع روسیه تمام شود، به‌ویژه اگر چین یا دیگر قدرت‌ها بتوانند خلأ راهبردی ایجادشده را پر کنند.


نویسنده

عارف بیژن

عارف بیژن، پژوهشگر مهمان سابق مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه  می باشد. وی دانشجوی دکتری علوم سیاسی و مطالعات منطقه­ ای دانشگاه دولتی سن پترزبورگ- روسیه است. حوزه مطالعاتی وی سیاست خارجی ایران و روسیه در خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز، روابط روسیه-اسرائیل است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد