انقلاب های عربی و بحران در نظریه های انقلاب

انقلاب ها معمولاً آثار سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مهمی درکشوری که در آن واقع شده اند، در منطقه و در سطح بین المللی از خود بر جای  می گذارند. شکل گیری چند انقلاب در دنیای عرب و سرنگونی چند دولت در سال های اخیر و تداوم اعتراضات در برخی از این کشورها و احتمال گسترش آن به کشورهای دیگر نیز از این قاعده مستثنی نیست. علی رغم برجستگی ابعاد سیاسی تحولات انقلابی اخیر که منجر به تغییر رژیم در برخی از کشورهای منطقه شده است، پرسشی که در اینجا پیش می آید این است که آیا انقلاب های اخیر دنیای عرب منجر به بحران در نظریه های انقلاب نیز شده اند؟. نوشتار حاضر نشان خواهد داد که انقلاب های اخیر جهان عرب تأثیرات و چالش های اساسی در حوزه نظریه پردازی انقلاب در پی داشته است.

 

موضوع اخیر بطور همزمان در دو حوزه جامعه شناسی سیاسی( جامعه شناسی انقلاب) و جامعه شناسی علم قابل تأمل و بررسی است. از این رو با بهره گیری از اندیشه توماس کوهن می توان موضوع را مورد بررسی و کنکاش علمی قرار داد. بر مبنای اندیشه پارادایمی این فیلسوف علم، بحران  پارادایمی هنگامی شکل می گیرد که مجموعه نظریه های موجود در یک حوزه توانایی تبیین کامل یک پدیده را نداشته باشند.

 

منطبق با چنین چارچوبی می توان بیان داشت که نظریات موجود در حوزه انقلاب که عمدتاٌ در چارچوب پارادایم مدرن جامعه شناسی سیاسی ( بررسی رابطه دولت و نیروهای اجتماعی در محدوده ملی) قرار دارند، توانایی تبیین کاملی از انقلاب های اخیر جهان عرب را ندارند، چرا که انقلاب های عربی در عصر جهانی شدن بوقوع پیوسته اند. جهانی شدن بزرگترین تهدیدی است که برای الگوی دولت محور جامعه شناسی سیاسی کلاسیک پدیدار شده است.

 

در نتیجه فرایندهای جهانی شدن، توانایی دولت های ملی در اتخاذ اقدامات مستقل در اجرای سیاست های خود محدود شده، کنترل آن ها بر کالاها،تکنولوژی و اطلاعات کاهش یافته و حتی اختیار آن ها در تبیین قواعد و قانونگذاری در محدوده سرزمین ملی نیز تنزل پیدا کرده است. در سایه این تحولات ، اتخاذ چشم انداز گسترده تری برای مطالعه قدرت و سیاست ضرورت یافته و لذا مطالعه فرایند جهانی شدن به عنوان مهم ترین عامل در تحول حوزه جامعه شناسی سیاسی از اهمیت حیاتی برخوردار شده است.

 

فرایند جهانی شدن را معمولاٌ در چهار حوزه فنی، سیاسی ، اقتصادی، و فرهنگی مطالعه می کنند . نقش اینترنت و رسانه های اجتماعی جدید به عنوان مهم ترین ابزارهای عصر جهانی شدن در انقلاب های عربی به حدی پررنگ بوده است که برخی از محققان انقلاب های مذکور را انقلاب های فیس بوکی و توییتری نامیده اند. انقلابیون عرب می گویند ما از فیس بوک برای برنامه ریزی، از توییتر برای هماهنگی و از یوتیوپ برای اطلاع رسانی به جهان استفاده می کنیم. شبکه های اجتماعی به آن ها اجازه می داد که دیدگاه های یکدیگر را بدون سانسور در یابند، و با یکدیگر تبادل و تسهیل اطلاعات نمایند. این روند را  می توان « وضعیت پست مدرن جهان عرب» نامید.

 

بر این اساس، با ورود شبکه های اجتماعی و تارنماهای گوناگون در دنیای عرب ، موقعیت و وضعیت در این جهان به گونه ای حیرت آور تغییر پیدا کرده است. انقلاب های عربی پست مدرن بودن را از طریق همین فناوری های نوین تجربه می کنند  و این تجربه بیانگر نوعی« انکار بزرگ» است، انکار پدر سالاری و نو پدر سالاری عربی. بنابراین در مجموع می توان بیان کرد که تحولات انقلابی دنیای عرب نه تنها نشانگر تغییر و تحولات اساسی در ساختارهای سیاسی و اقتصادی موجود است ، بلکه تغییرات  مهمی را  در حوزه نظریه های انقلاب نیز بوجود آورده است. به گونه ای که تقریبا هیچ یک از نظریه های اصلی انقلاب مانند نظریه منازعه طبقاتی، نظریه واقع گرایی سیاسی ، نظریه  همبستگی اجتماعی، نظریه کاریزما و نظریه فرد گرایانه) ، توان تبیین تحولات نوظهور دنیای عرب در سطح داخلی کشورها و در سطح سامانه بین المللی را ندارند. از این رو می توان بیان کرد که ابزارهای دنیای مجازی که روزگاری موضوعی حاشیه ای محسوب می شدند، اینک به پدیده ای فراگیر تبدیل شده اند و موجب ظهور و بروز نسل جدیدی از انقلاب ها تحت عنوان « انقلاب های پست مدرن» در جهان عرب شده اند.  

 

منبع: همشهری دیپلماتیک/ بهمن ماه 1392


نویسنده

مختار نوری (مدیر گروه)

مختار نوری دکتری علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی و مدیر گروه روندها وجریان های فکری در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است.