پرونده ویژه گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه

برخاسته از گور ، بازخیزی طالبان

نوع مطلب: مقاله

نویسنده: سید محسن مصطفوی، مدیر گروه کشمکش و همکاری (دبیر پرونده ویژه تابستان 1400)

 

نام این پرونده در مورد طالبان، «برخاسته از گور» است ولی بیش از اینکه در مورد اضمحلال طالبان و بازگشت دوباره آن باشد، در مورد شکل حکومت طالبان است که شکل مطلوب حکمرانی آنها حکومت گورستانی است .

شاید در این روزها به لحاظ شکل با طالبان جدیدی مواجه باشیم ولی به لحاظ محتوا طالبان همان طالبان با تفکر سلفی و وهابیت، انفجارهای انتحاری، سیاست زمین سوخته، دشمنی با اندیشه و تاریخ و هنر و سیاست‌های بدوی و غیر انسانی با اهالی افغانستان است.

به لحاظ شکلی سران طالبان راه مذاکره با آمریکا و کشورهای همسایه، گرفتن امتیاز و احتمالا کمک های مالی را آموخته اند و در این میان اقامت در هتل های لوکس قطر و امارت و دیگر کشورها قطعا از حضور در کوه و بیابان های افغانستان برای آنان لطف بیشتری دارد . طالبان در فرمت جدید خود سیاست ورزی نیز آموخته اند . ولی در میدان افغانستان طالبان همان گروه قومی _ مذهبی متعصب است با وابستگی آشکار به پاکستان ، جنگ داخلی در افغانستان را می‌توان جنگ میان قشریون جنوبی و روشنفکران شمالی دانست ، متعصبینی که حتی به مجسمه های بودا در بامیان و دیگر مظاهر تمدن در افغانستان رحم نکرده و زمین فوتبال را تبدیل به میان اعدام نمودند و امنیت گورستانی را در افغانستان حاکم کردند .

در این پرونده ، طالبان را توسط اعضای گروه کشمکش و همکاری از زوایای مختلف؛ اقتصادی ، نظامی ، زنان و جامعه مدنی ، نگاه و انتخاب ایران و... مورد بررسی قرار داده ایم و همچنین مقدمه ای کوتاه از دکتر نوذر شفعیی، استاد دانشگاه تهران و سخنگوی سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس زیور این پرونده می باشد.

 

بازخیزی طالبان و آینده افغانستان

نویسنده: دکتر نوذر شفیعی استاد دانشگاه تهران و سخنگوی سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس

 

طی روزهای اخیر طالبان در یک پیشروی غیر منتظره بیش از هشتاد درصد خاک افغانستان را در کنترل گرفت.

صرف نظر از این که آیا طالبان موفق می شوند به این پیشروی ها ادامه دهند و یا این که با مقاومت هایی مواجه شوند و بخش هایی از سرزمین های تصرف شده را از دست بدهند ،آن چه که مهم است علت پیشروی برق آسای طالبان در این مدت اندک است.

به نظر می رسد چند عامل در پیشروی طالبان موثر بوده است:

1.خروج آمریکا از افغانستان

2.اختلاف در دولت وحدت ملی

3.نافرمانی مردم و ارتش از مقامات مسوول در استان های مختلف

4.خرید بسیاری از فرماندهان نظامی و نیز شخصیت های برجسته محلی توسط طالبان

این که آینده تحولات افغانستان به چه سمتی خواهد رفت چهار سناریو متصور است:

1.سناریو تسلط طالبان و شکل گیری دولت طالبانی

2.سناریو شکست طالبان و حفظ وضع موجود یعنی حفظ سیستم فعلی موجود در افغانستان

3.شکل گیری یک دولت مشارکتی به نحوی که طالبان بخشی از این دولت خواهد بود

4.تداوم و تطویل جنگ در افغانستان بدون این که آینده ای برای آن قابل تصور باشد.

حال باید دید که آینده افغانستان چگونه رقم خواهد خورد .

 

 

مقایسه قدرت نظامی ارتش افغانستان در مقابله جنگجویان طالبان پس از خروج آمریکا

نویسنده: بابک شفیعی، کارشناس امور دفاعی

 

وقتی از مقایسه قدرت نظامی صحبت می‌شود معمولاً از نوع سلاح‌ها و قابلیت آن‌ها را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهند که نگاهی سطحی و ساده‌انگارانه است. با خروج ارتشیان آمریکا و پیمانکاران نظامی آن‌ها از افغانستان در پی درگیری‌هایی که بین نیروی‌های دولتی افغانستان با طالبان صورت گرفت بخش زیادی از سرزمین‌های تحت نظر دولت از اختیار آن‌ها خارج گردید؛ اما چطور ممکن است همچنین واقعه‌ای به این راحتی اتفاق بیفتد. درگذشته نیز عراق با خروج آمریکا از این کشور دچار هرج‌ومرج و جنگ گردید.

حال طالبانی که از نیروی هوایی منسجم، فنّاوری موقعیت‌یابی جهانی بهره نمی‌گیرد، یگان هوایی و پهپاد ندارد حتی یگان توپخانه ندارد چگونه توانست بخش‌های قابل‌توجهی از افغانستان را به تصرف خود درآورد؟ جهت پاسخ به سؤال فوق باید مؤلفه‌ای قدرت نظامی دونیرو را با یکدیگر مقایسه کرده و به سطح تحلیل درآوریم که به شرح ذیل می‌باشد.

1- قدرت آتش: همان‌طور که از نامش پیدا است توان سلاح در ریختن گلوله بروی دشمن را گویند طالبان از سلاح انفرادی کلاشنیکوف و درنهایت چند موشک‌انداز ضدتانک و یا تعدادی محدود خمپاره‌انداز استفاده می‌کند. این سازمان فاقد یگان زرهی توپخانه و نفربر به‌صورت سازمان‌یافته است اما ارتش افغانستان دارای به‌روزترین تسلیحات نظامی امریکا و بهترین تسلیحات روسی است بالگرد روسی و آمریکا، جنگنده‌های ملخی، جت‌های رزمی، پهپادهای آمریکایی، تانک‌های روسی و آمریکایی و...همه و همه در اختیار این نیرو هستند در مقابل جنگجویان طالبان به دلیل چابکی در جابه‌جایی، اختفاء در دل کوه‌ها، استتار و ...، بهره بردای بهتری از توپوگرافی افغانستان دارند که این مهم برای ارتش افغانستان به دلیل رسالت آن‌که محافظت از شهرهای بزرگ افغانستان است امکان‌پذیر نیست.

۲- تعداد نیروهای نظامی: از تعداد جنگجویان طالبان اطلاعات دقیقی در دسترس نیست اما برآورد منابع مختلف از جمعیت 80 هزارنفری آن‌ها خبر می‌دهد که با توجه جمعیت کل کشور افغانستان رقم مناسبی برای تشکیل یک ارتش مدرن است. این در حالی است که ارتش ملی افغانستان دارای 200 هزار نفر پایور آماده به رزم است که در برابر تعداد نیروهای طالبان دست بالاتر را به ارتش ملی افغانستان می‌دهد.

3- آموزش: آموزش ارتش افغانستان به دست مستشاران آمریکایی و غربی انجام می‌پذیرد که آموزش‌های کلاسیک و با برنامه است که مبتنی بر برنامه و کار گروهی است درحالی‌که نیروهای طالب به‌طور مداوم تحت آموزش‌های رزمی و دینی هستند. به‌طوری‌که آموزش‌ها مذهبی، آن‌ها را به موقعیت برتر روحیه‌ای می‌رساند که گاهی حملات خارق‌العاده از آن‌ها سر می‌زند که قابل‌اندازه‌گیری و تحلیل نیست.

4- مدیریت فرماندهی: طالبان و با کم‌ترین هزینه و با چند نقشه و بیسیم، دارای چارت فرماندهی نامشخص به‌صورت مدیریت فرماندهی در سایه و احتمالاً از مناطق پشتون نشین به‌صورت شبکه‌ای و رمزی ساده کلیه یگان‌های خود را برای رزم آماده می‌کند. این در حالی است ارتش افغانستان از بالن‌های جاسوسی و پهپاد ها عکس‌برداری ورزمی، اتاق جنگ مدرن از پایگاه چون بگرام و... بهره برده و با استفاده از سامانه سیگنتی کل محیط رزم را پایش می‌کنند. به‌طورکلی اطلاعات و عملیات مدیریت رزم طالبان انسان‌محور و مدیریت میدان رزم ارتش افغانستان تجهیزات محور، پرهزینه و نیازمند اپراتورهای گران‌قیمت و آموزش‌دیده است.

5- لجستیک یا پشتیبانی: همیشه در رزم منظم سازمان نظامی نیازمند پشتیبانی تسلیحاتی و تن خواه می‌باشد و درصورتی‌که این موارد به آن سازمان رزم نرسد آن یگان از کار می‌افتد همان اتفاقی که برای ارتش افغانستان افتاد؛ و نیروهای ارتش افغانستان به کشورهای دیگر گریخته‌اند؛ اما معمولاً یک جنگجو طالب با توجه عقاید فکری که دارند باکم نرین امکانات، آب و غذا به رزم خود ادامه می‌دهد.

6- پایگاه اجتماعی: این موضوع که طالب‌ها پایگاه اجتماعی قدرتمندتری دارند یا خیر نیازمند بررسی‌های آماری است اما چیزی که به‌طور قطع مشخص است جنگ طالبان و ارتش و دولت افغانستان درواقع تقابل سنت و مدرنیته در سطح منطقه‌ای را به منصه ظهور می‌رساند؛ اما آن چیزی که طالبان را زنده نگه می‌دارد موقعیت توپوگرافی ناهمواری‌های افغانستان و بهره‌برداری آن‌ها از این موقعیت جغرافیایی است که مانع ورود راحت فنّاوری و مدرنیته به داخل افغانستان است که در کنار ناکارآمدی نظام سیاسی دولت افغانستان مردم ولسوالی ها را ترغیب به همکاری با طالب‌ها پشتون می‌کند. در خارج افغانستان طالبان به دلیل ظهور داعش در منطقه و ترس کشورهای همسایه از آرمان‌های فکری این سازمان جهادی، کشورهای همسایه طالبان را به داعش ترجیح می‌دهند.

به ‌طور خلاصه مقایسه قدرت نظامی ارتش افغانستان و طالبان درواقع قیاس مع‌الفارق است چراکه استراتژی‌های رزمی آن‌ها باهم متفاوت است؛ مانند مقایسه شطرنج چینی (گو) و شطرنج مرسوم است در شطرنج چینی نوع و قابلیت مهره اصلاً مشخص نیست همه مهرها مثل هم هستند مانند یک جنگجو طالب در مواقع نیاز در نقش‌های متفاوت ظاهر می‌شود به‌صورت پارتیزانی می‌جنگند و سازمان مشخصی ندارند دشمن را غافلگیر و محاصره می‌کنند اما در شطرنج مرسوم سرباز، اسب، فیل، وزیر و شاه مشخص است. به نظر می‌رسد درصورتی‌که منظم‌ترین ارتش‌های دنیا نتوانستند از گسترش طالب‌ها جلوگیری کنند مطمئناً ارتش افغانستان هم با سازمان مدیریتی آشفته‌ای که دارد به‌راحتی نخواهد توانست دیوار پولادی دور شهرهای بزرگ خود را حفظ کند مگر اینکه یک حرکت جهادی با یک سازمان رزم جدید بتوانند بر آن‌ها غلبه کنند یا با آن‌ها کنار بیایند.

 

رویکرد گروه ترویستی طالبان به اقتصاد

نویسنده: پرهام پوررمضان، کارشناس مسائل روابط بین الملل

 

طالبان (به معنای طلبه‌ها) گروهی از شبه نظامیان روحانی اسلامگرای مخالف دولت‌های افغانستان وپاکستان است که عقاید مذهبی با ریشه‌هایی در مکتب حنفی دیوبندی، مذهب وهابیت و دیدگاه‌های جهادگرایی سلفی ابن تیمیه دارد. این گروه از زمان پیدایش در سال ۱۹۹۴ تاکنون از طرف‌های درگیر در جنگ افغانستان بوده‌است و پس از تصرف افغانستان، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ با نام امارت اسلامی افغانستان بر این کشور حکومت کرده‌است.بیشتر افراد گروه طالبان پشتون‌هایی هستند که در مناطق شمال غربی پاکستان و دو سوی خط دیورند، زندگی می‌کنند.

طالبان از آغاز حمله آمریکا به افغانستان که موجب برکناری آنان از قدرت شد، با نیرو‌های آمریکا و ناتو نیز در جنگ هستند. رهبر کنونی طالبان پس از کشته شدن ملا اختر منصور، هبت‌الله آخوندزاده است. طالبان بیشتر از اینکه دیوبندی عمل کند، قشری و قبیله‌ای برخورد می‌کند. آن‌ها حتی با اخوانی‌ها و جماعتی‌ها و مودودی‌ها سر سازش ندارند.در ۱۰ اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگ‌های داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپین بولدک ولایت قندهار در جنوب افغانستان شدند و نام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند.

در میان رهبران طالبان اعراب وهابی از عربستان سعودی نیز وجود دارد. آن‌ها با شعار‌های دینی اسلام مانند جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت، به زودی پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کردند.طالبان پاکستان نیز در سال ۲۰۰۷ میلادی با هدف استقرار حکومت اسلامی و جاری کردن قوانین شرع در پاکستان، وارد مبارزه مسلحانه شدند. از طالبان پاکستان به عنوان شبکه‌ای متشکل از تعدادی گروه‌های تندرو محلی نام برده می‌شود.در بدو امر مردم افغانستان به این گروه خوشبین بودند و گمان می‌کردند، آن‌ها می‌توانند به جنگ‌های داخلی افغانستان پایان دهند. اما مسئله ای که بسیار مهم است این است که امروزه حتی گروه های تکفیری و تروریستی نیز به صورت خواسته یا ناخواسته روی به دیپلماسی اقتصادی آورده اند و همین امر سبب شده است تا این مهم از اهمیت فزاینده و روند رو به رشدی برخوردار شود .

در این یادداشت در پی پاسخ به این سوال خواهم بود که بودجه 40 هزار ملیاردی ریالی طالبان از کجا سرچشمه می گیرد که در پاسخی کوتاه می توان بیان کرد کشت خشخاش ،مالیات ،صادرات و کمک های خارجی که به این گروه می شود توانسته است از نظر اقتصادی این گروه را به یک گروه تروریستی پولدار تبدیل کند.جمعیت کشور افغانستان در آخرین بر آورد در سال 2020 میلادی به 33 ملیون نفر رسیده است نکته ی حائز اهمیت این است که بودجه ی اداره ی کشور برای این جمعیت عددی نزدیک نزدیک به 5.5میلیارد دلار است اما گروه تروریستی طالبان با داشتن نیروهای برآورده شده نزدیک به 60هزار نفر بودجه ای در حدود 1.6 میلیارد دلار دارد همین امر سبب شده است که طالبان بتواند از پارامتر اقتصاد به عنوان یک ابزار چانه زنی استفاده کند. در ادامه یادداشت به منابع در آمد این گروه خواهیم پرداخت:

کشت خشخاش :

شاید بتوان در بیانی محکم و راسخ گفت که این منبع اصلی ترین منبع در آمدی این گروه است ،این گروه با در تصاحب و در اختیار گرفتن بسیاری از زمین های مردم کشورافغانستان توانسته است برای خود منبع در آمد پایداربا حجمی که در آخرین بر آورد یعنی ماه مارس 2020نزدیک به 416میلیون دلار تخمین زده شده است دست یابد .

کمک های مالی :

متاسفانه بسیاری از کشورهای حامی ارزش های انسانی همچون حقوق بشر و مسائلی از این دست در کنار جبهه استکباریعنی ایالات متحده ی امریکا ، به حمایت از این گروه تروریستی پرداخته اندکه از این کشورها می توان به پاکستان ،روسیه ،چین و عربستان سعودی یاد کرد که در گزارشی در سال 2008 کمک های مالی این کشورها به گروه طالبان به مبلغی در حد 106تا500ملیون دلار تخمین زده شد.

اجاره املاک :

گفته می شود این گروه تروریستی در خود افغانستان و کشورهایی همچون پاکستان ،املاک مختلفی دارد که از محل اجاره آنها سالانه 80 میلیون دلار درآمد کسب می کند.

سایر منابع در آمدی :

این گروه با توان نظامی و امنیتی خود توانسته است از تمام حلقه های زنجیره کشت تا فراوری و ترانزیت تریاک به خارج از کشور مالیات 10 درصدی دریافت کند،این گروه به طور سالیانه درآمدی حدود 160 میلیون دلار از عشر ،زکات و مالیات بر فعالیت های معدنی و حتی رسانه ای دارد ،این گروه توانسته است با استفاده از قدرت نظامی خود به دریافت حق عبور روی آورد و روال کار هم به این صورت است که از خودروهای ترانزیتی در مسیرهای تحت کنترل وجه دریافت می کند.

جمع بندی :

در پایان این یادداشت باید مطرح کرد که بنیاد گرایی و اقتصاد همواره همانند دوبال در کنار یکدیدگر به فعالیت می پردازند و هرکدام اگر دچار نقص شوند پروژه تکفیر دچار مشکل می شود نگارنده معتقد و امیدوار است که در نظم جدید منطقه ای رویکرد اقتصاد بر اندیشه سلفی بتواند پیشی بگیرد و منجر به ایجاد یک منطقه همگرا شود.

 

آینده زنان در دولت احتمالی طالبان

نویسنده: نجمه ملکیان، دکترای روابط بین الملل و دبیر گروه کشمکش و همکاری

 

طالبان و اساسا نگرش عالمان اسلام سنتی و رادیکال به زنان نگاهی متحجر و انزوا طالبانه است و نقشی برای زنان در بیرون از پستوهای منازل قائل نیستند. طالبان در جایگاه یک دولت نقشی برای زنان در اداره امور جامعه و مشارکت آنان در کنار مردان در امور اجتماعی نمی‌بینند و حتی بیرون رفتن زنان از منزل را به تنهایی قدغن شمرده و همراهی یک محرم را لازم و واجب می‌داند .

جامعه مدنی افغانستان در سالهای اخیر با همه موانع خود توانسته به پیشرفت های خوبی دست پیدا کنند و زنان در مشاغل دولتی ، نظامی و رسیدن به کرسی های نمایندگی مجلس موفق بوده اند ، در کنار آن حضور زنان در عرصه مطبوعات و رسانه ای دیداری و شنیداری ، ورزش و هنر پر رنگ بوده است ، حضور در این عرصه ها که شاید تا دو دهه قبل تابوی بزرگ در جامعه سنتی زده افغانستان بود امروز رنگ واقعیت به خود گرفته است .

بدون شک بازنده اصلی در صورت قدرت گرفتن طالبان در افغانستان ، زنان و جامعه مدنی این کشور خواهد بود که حتی بار دیگر برای حضور در مدرسه و دانشگاه با مشکل مواجه خواهد گشت و عقب گردی تاریخی را برای جامعه مدنی افغانستان به جای خواهد گذاشت .

طالبان شاید در عرصه های دیگر مانند سیاست خارجه و ارتباط با همسایگان افغانستان خود را به روز کرده‌اند و بازی در این زمینه ها را آموخته اند ولی در مورد زنان هنوز همان نگاه سلبی خود را دارند و خط قرمز این گروه قومی _ مذهبی بازیگری زنان در جامعه محسوب می‌شود و در مناطقی که این روزها قدرت را به دست گرفته اند به اصول متحجرانه خود در قبال زنان بازگشته اند و زنان را از حقوق اولیه خود محروم کرده اند .

در کشوری که نزدیک به 16 تا 17 میلیون نفر زن در آن زندگی کرده و جمعیتی به نسبت جوان دارد حضور طالبان در قدرت به معنی از دست رفتن آروزهای بسیاری از دختران افغان است که نشان داده اند که در صورت داشتن امکانات و حمایت ، پتانسیل هرگونه پیشرفتی را دارا هستند و حضور طالبان در حقیقت مرگ تدریجی رویای یک نسل و شاید نسل های از دختران افغانستان است .

 

بحران داخلی افغانستان؛ انتخاب حساس ایران

نویسنده: هیراد مخیری، عضو گروه مناسبات اوراسیا خاورمیانه پژوهشکده مطالعات خاورمیانه

 

در ماه‌های گذشته تعداد قابل‌ملاحظه‌ای از شهرهای مختلف افغانستان به تصرف طالبان درآمد و این رخداد می‌تواند پیامدهای مهمی برای همسایگان افغانستان خصوصاً ایران داشته باشد. با توجه به اهمیت این موضوع، ایران در مقابل بحران‌های داخلی افغانستان نقش و رویکرد جدیدی را بیش از گذشته برای خود تعریف کرده است زیرا عدم ثبات افغانستان می‌تواند اهداف و منافع ملى ایران در منطقه را مورد خطر جدی قرار دهد.

بر مبنای نگاه واقع‌گرایانه، ایران در سیاست خارجی خود نسبت به افغانستان پس از سقوط طالبان در سال 2001 می‌توان به این نتایج رسید که کارنامه‌ی دولت‌های بر سر کار آمده‌ی افغانستان تا به امروز گواه بر آن دارد که مواضع و سیاست‌هایشان درصدد متعادل‌سازی روابط دوستانه با ایران نبوده است و اغلب این دولت‌ها، نگاه و حمایت خود را بر مبنای حمایت‌های واشنگتن و شرکای ایالات‌متحده قرار داده بودند که این امر یکی از فاکتورهای مهم و اصلی تضاد سیاسی ایران و افغانستان محسوب می‌شود. با این برداشت می‌توان سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات اخیر افغانستان و ملایمت رفتاری با طالبان را تا حدودی از دیدگاه واقع‌گرایی سیاسی منطقی دانست اما نه صرفاً کامل و بی‌خطا ،زیرا افغانستان چه از لحاظ اشتراکات تاریخی و فرهنگی و چه از لحاظ میراث‌های غنی مشترک دیگر، جایگاهی ویژه برای ایران دارد.

برخی از منتقدان سیاسی بر این باورند كه ماهیت طالبان همان‌طور که از عملکردش در همین ماه‌ها و روزهاى اخیر مشخص‌شده، هیچ تغیيرى نکرده است و تنها بر اساس قبول واقعیت‌های سیاست بین‌الملل، این گروه توانسته است خود را در غالب تغییر ظاهری رفتار سیاسی و تعامل در مذاکرات و تغیير سبک در چانه‌زنی‌های منطقه‌ای، برای گرفتن امتیازات و حمایت‌ها تقویت سازد؛ اما باید منتظر این پیامد بود که پس از جلوس طالبان بر مسند قدرت با توجه به سابقه‌ی تاریک خود در عرصه‌ی داخلی افغانستان و ... همان خطی و مشی گذشته را چه‌بسا سخت‌تر از پیش ادامه خواهد داد. این دسته از منتقدان معتقدند طالبان نه‌تنها درکی از مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر و آزادی بیان نداشته‌اند بلکه همان دست آوردهای نیمه‌جان افغانستان را نيز با خاک يكسان خواهند نمود.

اما در مقابل این طیف فکری، صاحب‌نظرانی بر این باور هستند که طالبان چرخش بنیادینی نسبت به گذشته خود داشته است و رویکردهای طالبان به‌طور فعالانه در نشست‌های مختلف در جهت حل‌وفصل مشکلات خود با دولت افغانستان و بازیگران منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای گواهی بر این تغییرات بنیادین آنان است و درنهایت ایران می‌تواند از تعهدهای این گروه در راستای منافع فرامرزی خود استفاده نماید و همچنین این طیف فکری تأکید بر این موضوع دارند که ایران بارها در مذاکرات خود با طالبان تضمین امنیت شیعیان افغان را مطرح نموده است و طالبان نیز این امر را به‌عنوان خط قرمز ایران پذیرفته است و بارها در مذاکرات خود با مقامات ایرانی، تضمین روند دموکراسی و تصمیمات اکثریت مردم افغانستان در تعیین سرنوشت خود را داده‌ است.

البته گروه دیگری از تحلیلگران و منتقدان سیاسی، اجماع بر این نظر دارند که ملایمت‌های ایران در مقابل طالبان رویه‌ای دیگر از سیاست‌های جدید ایران می‌باشد که در این صفحه‌ی شطرنج، مهره‌ی طالبان برای ایران، مهره‌ای به‌سان سربازهای خط‌شکن در مقابل گرفتن امتیازات غیرمستقیم و نامحسوس از آمریکا و شرکای آن می‌باشد و درنهایت ایران اصول حمایتی خویش را تمام و کمال در مقابل مردمان افغانستان و خصوصاً شیعیان این سرزمین اعمال خواهد نمود.

البته با توجه به نظرات منتقدان، می‌بایست رویکرد ایالات‌متحده را در مسیری ویژه موردبررسی قرارداد. به‌طور مثال باید توجه داشت، آمریکا در طول 20 سال حضور خود در افغانستان نتوانست اهداف دموکراتیک سازی را فراهم سازد و از سمتی، دولت بایدن با توجه به بحران‌های شرق آسیا و تضاد منافع آمریکا در مصاف با چین، اولویت تمرکز نیروهای لجستیکی و نظامی خود را به آن سمت سوق داده است؛ اما باید توجه داشت تصور خروج کامل آمریکا از افغانستان و از دست دادن این حیات خلوت مهم، بسیار ساده اندیشانه می‌باشد. باید افزود، دولت بایدن به ماهیت نقش کلیدی ایران در معادلات سیاسی افغانستان بیش‌ازپیش پی برده است و مذاکرات و نشست‌های سران طالبان و دولت‌مردان و چهره‌های سیاسی افغانستان در تهران را زیر ذره‌بین قرار داده است به‌طوری‌که «ند پرایس»، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در ارتباط با این موضوع بیان نمود: «ما می‌دانیم که ایران میزبان هیأت طالبان بوده است و نقش همسایگان افغانستان را در آینده درک می‌کنیم و میزبانی ایران از مذاکرات صلح افغانستان ممکن است سازنده باشد». البته این موضع‌گیری‌های اخیر آمریکا و استقبال آنان از نزدیک شدن طالبان به تهران، بسیار جای تأمل و احتیاط را از جانب سیاست‌گذاران و تصمیم سازان ایرانى می‌طلبد؛ زیرا خروج آمریکا، عملکرد ضعیف دولت افغانستان و حملات همه‌جانبه طالبان بدون قرار گرفتن مانع جدی بر سر راه خود، ارتباط روشنی از این مثلث در اختیارمان قرار می‌دهد.

سیاست خروج نیروهای آمریکایی یک نوع سیاست تکراری است که مشابه آن را در سال‌های اخیر در عراق دیده‌ایم و نتیجتاً این عملکرد آمریکا یک فرایند ثابتی را برملا می‌گرداند و آن چیزی نیست جز توجیهی برای ماندن در کشور مدنظر و بهره‌برداری چندوجهی از استراتژی‌های جدید خود. البته این سیاست‌های تکراری زمانی مشخص‌تر شد که دولت بایدن مطرح کرد که نقش ویژه‌ای را برای خود در مقابل بحران‌های افغانستان ترسیم نموده است و خروج نظامیان خود را از افغانستان مشروط به تحولات سیاسی افغانستان نکرده است.

علاوه بر موارد فوق بازتاب دیدگاه‌های مردم افغانستان در رسانه‌ها و فضای مجازی نیز بسیار قابل‌تأمل است. اغلب واکنش‌ها نشان از وارد بودن ایرادات جدی بر عملکرد حاکمیت افغانستان دارد که در مرکز اصلی این نارضایتی‌ها «محمد اشرف غنی» قرارگرفته است و ملاقات‌های او با سران واشنگتن و اشتراک قومیتی پشتونی وی با طالبان و نهایت تعلل و دوگانه عمل نمودن دولت افغانستان در مواجه با حملات و تصرفات طالبان و اقدامات آمریکا، در بین مردم افغانستان ضدیتی عمیق در نگاه به حاکمیت افغانستان به وجود آورده است.

اکنون مردم افغانستان با گذشت دو دهه حضور بلامانع آمریکا در خاکشان به این جمع‌بندی رسیده‌اند که اتکا به آمریکا و شرکای غربی ماحصلش همین دست آورد شروع مجدد از صفر بوده است. پیامد این رخداد می‌تواند فرصت ویژه‌ای برای ایران داشته باشد. ایران می‌تواند با میانجی‌گری فعالانه خود در این اختلافات داخلی، اجماع فکری اکثر مردمان افغانستان را در آینده سیاسی‌شان مرتفع گرداند. مدیریت رایزنی‌های چندجانبه از سمت ایران با حضور کشورهای (افغانستان-پاکستان-چین-روسیه) می‌تواند دست آورد مناسبی را سبب گرداند زیرا در حال حاضر منافع پاکستان و چین و روسیه به بقاء ثبات سیاسی و امنیتی افغانستان میل می‌کند و در مقابل این بلوک مذکور می‌توان بلوک (آمریکا-هند-عربستان-ترکیه) را قرار داد که از وجود آنارشی در افغانستان استقبال می‌نمایند. همچنین با توجه به شرایط پیش روی ایران، قطعاً جایگاه افغانستان به لحاظ ژئواکونومی نیز با توجه به توافقات اخیر ایران و چین (برنامه ۲۵ ساله همکاری‌های مشترک) بیش‌ازپیش مورد اهمیت قرار می‌گیرد.

با توجه به داغ بودن تنور نقد و تحلیل بر موضوعات فوق‌الذکر آنچه که مهم است کمک و همیاری و رسیدن به سریع‌ترین مسیر ثبات و آرامش برای این مردمان مظلوم و هم میراثان اصیل ایران‌شهر است. با این تفاسیر، تصمیم سازان سیاسی ایران قطعاً بر این موضوع واقف هستند که در این پیچ مهم تاریخی افغانستان، هر تصمیم خطایی می‌تواند بر آینده هر دو کشور تأثیرات مهمی بر جای بگذارد ازاین‌رو می‌طلبد امتیازهای مقطعی فدای دستاوردهای گذشته و اشتراکات تمدنی دو همسایه نگردد.

در انتها باید افزود، کشور افغانستان امروزی از معدود سرزمین‌هایی است که با تقلا و دستان خالی همواره در درون، میراث ایرانشهری خود را با آبروداری تمام حفظ نموده است.

لازم به ذكر است بااینکه آخرین وداع مرزی آن از ایران با معاهده پاریس در سال 1856 توسط انگلیس و نالایقی تمدن فروشان قاجاری رقم خورد اما پررنگی خطوط مرزها در نقشه‌های جغرافیایی تا به امروز نتوانست بر پررنگی اشتراکات فرهنگی و تاریخی این دو خاک از هم دورافتاده چیره گردد. ازاین‌رو رسالتی می‌ماند برای این هم میراثان هم‌ریشه که در بزنگاه‌های تاریخی به یاری هم بشتابند. می‌بایست توجه داشت که مردمان خسته‌ی این سرزمین همسایه بیش‌ازپیش چشم به یاری حمایت‌های ایران دوخته‌اند و این بزنگاه تاریخی مهم می‌تواند عملکرد ایران را تا همیشه مورد قضاوت نسل‌های آینده دو کشور قرار دهد.

 

افغانستان و پدیده طالبان

نویسنده: عبدالعزیز مولودی، عضو گروه بررسی مسایل استراتژیک خاورمیانه پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه

 

جنگ و رقابت سیاسی آمریکا و شوروی سابق، در گذشته اثار مخرب بسیاری ایجاد کرد. یکی از آثار این رقابت پایان ناپذیر، وقوع بحران و جنگ در افغانستان بود که علیرغم فروپاشی شوروی سابق، همچنان این کشور در آتش آن رقابت ها می سوزد. فروپاشی شوروی به لحاظ ایدئولوژیک، در ظاهر امر، ادامه حضور آمریکا در افغانستان را به چالش می کشید، اما ظهور مجدد روسیه به عنوان قدرتی منطقه ای و جهانی اما با کیفیتی به مراتب پایینتر از شوروی سابق از یک سو و شکل گیری قدرتی داخلی مانند طالبان در افغانستان، وجود و حضور آمریکا را در این کشور هم برای آمریکا و هم برای دولت افغانستان اجتناب ناپذیر نشان می داد. زیرا طالبان در دوره حکومت خود بر افغانستان طی سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ فعالیت ها و سرگرمی های عمومی مردم را از سینما ، سریال‌های تلویزیونی و پخش موسیقی و.... را ممنوع و غیرقانونی اعلام کرد و با همه ظواهر تمدن مدرن مخالفت ورزید .

حاکمیت طالبان دوره بسیار سختی را برای مردم این کشور و بخصوص برای زنان رقم زد. این شکل از حاکمیت، امری نیست که مردم افغانستان هر چند که جامعه هم سنتی باشد، زیر بار مجدد آن بروند. مسئله این است که بعد از تصمیم دولت ترامپ برای خروج از افغانستان و اجرایی کردن آن توسط دولت جدید آمریکا، احتمال گسترش قدرت طالبان از نظر سرزمینی و حاکمیت مجدد آنها بر بیشتر مناطق این کشور می رود و این موجب نگرانی مردم و دولت این کشور شده است. در این صورت پرسش این است که آیا خروج آمریکا و هم پیمانان از افغانستان می تواند به چنین نتیجه ای بیانجامد؟

نه تنها از زمان آغاز برنامه عقب‌نشینی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در ماه مه 2021، بلکه از قبل از آن، طالبان، دستاوردهای نظامی بزرگی در افغانستان کسب کرده‌اند و توانسته‌اند مناطق عمده‌ای از خاک این کشور را به تصرف درآورند. رهبران این شورشیان می‌گویند می‌خواهند افغانستان را به امارت اسلامی تحت حکوت اسلامی بازگردانند. اکنون گفته می شود که حدود 80 شهرستان را طالبان در اختیار دارند ( تا زمان تنظیم این مقاله ) و در نبود دولتی کارآمد و توانمند، روزبه روز بر مناطق زیر کنترل خود می افزایند. به نظر می رسد که قدرت طالبان تنها قائم به خود آنها یا حمایت بخشی از جامعه افغان از آنها نیست و بازیگران منطقه ای نیز در آن دخالت دارند. منابع دولتی افغانستان از ارتباط طالبان با دولت پاکستان و حمایت نظامی و لجستیک این کشور سخن می گویند و تا این اواخر هم زیر بار مذاکرات صلح با طالبان نمی رفتند. فشار آمریکا و هم پیمانان از یک سو، اراده روسیه از سوی دیگر و نیز استقبال کشورهای عربی از سوی دیگر، زمینه را برای پذیرش طالبان از سوی دولت این کشور به عنوان نیرویی قابل مذاکره برای صلح آماده کرده است. اکنون طالبان در کشورهای منطقه برای خود دفتر نمایندگی دارند، حتی در کشور ما برخی از جریان ها درصدد آماده کردن افکار عمومی برای پذیرش طالبان به عنوان نیرویی بدیل برای دولت فعلی این کشور هستند.

این در حالی است که بر اثر حملات اخیر طالبان تاکنون هزاران نفر از خانه و کاشانه خود آواره شده‌اند. به نوشته رسانه‌های افغانستان، شمار آوارگان تنها در ولایت کندوز حدود ۵ هزار نفر برآورد می‌شود. از سوی دیگر، عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه ملی در افغانستان هشدار داده است که در نتیجه قدرت گیری مجدد طالبان بقای این کشور در خطر خواهد بود. در کنار این ها، ضعف روحیه نیروهای دولتی و شمار اندک سربازان و در صورت خروج کامل نیروهای بین المللی که دیگر اجتناب ناپذیر شده است، همه در به قدرت رسیدن مجدد طالبان موثر بوده اند. گریختن صدها نفر از نیروهای نظامی این کشور به تاجیکستان نمونه ای از این پدیده است که ارتش افغانستان با آن روبرو است. عبدالله عبدالله، تاکید می کند که طالبان پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، علاقه‌ای به توافق صلح نخواهند داشت و همچنان به دنبال پیشروی نظامی در خاک افغانستان خواهند بود. از سوی دیگر، ملا برادر، صلح میان گروه طالبان و دولت افغانستان را به عملی شدن توافق‌نامۀ دوحه مشروط و تاکید کرده است که «جز با روی کار آمدن نظام اصیل اسلامی» مشکلات کشور از جمله تامین حقوق زنان افغانستان حل نمی‌شود. معاون سیاسی گروه طالبان همچنین اطمینان داده که پس از استقرار «حکومت اصیل اسلامی»، این گروه به حقوق زنان، اقلیت‌ها و حفظ امنیت کارمندان نهادهای جهانی و دیپلمات‌های خارجی کاملا پایبند خواهد بود. این جمله در درون خود متناقض نما است و از پروژه ای خبر می دهد که طالبان برای آینده افغانستان در نظر دارند.

به نظر می رسد که با توجه به مبانی فکری طالبان و تجربه دوران حاکمیت آنها در افغانستان و نیز نبود نشانه ای از تحول در اندیشه های طالبان در زمینه های مختلف، حاکمیت مجدد آنها در افغانستان، نتیجه ای جز افزایش فشار بر جامعه، اقتدارگرایی دینی، به محاق بردن جامعه مدنی شکل گرفته در این کشور و البته بروز فساد بیشتر از نظر اداری و اقتصادی بدنبال نداشته باشد.

تندروهای اسلامگرا در هر جا که قدرت یافته اند، نهادهای مدنی، قانون و الگوهای حاکمیت دمکراتیک را به محاق برده اند. جامعه و دولت بحران زده افغانستان را الگوهای نظامی و اقتدارگرا نمی توانند از بحران خارج نمایند. نگرانی جامعه افغانی از این پدیده، نشان دهنده ترس آنها از تجربه مجدد دولت طالبانی است. از این رو، با این ایده موافقم که خروج همه نیروهای نظامی از جمله نیروهای سازمان ملل برای افغانستان آسیب زا است و معتقدم که دولت ایران بهتر است با حمایت از ثبات سیاسی در چهارچوب حاکمیت کنونی دولت افغانستان، به تامین صلح در این کشور یاری رساند. هرگونه حمایت از طالبان یا کمک به آنها، به ناامنی بیشتر افغانستان کمک می کند.

طالبان اگر به عنوان یک گروه سیاسی، بخواهد در آینده این کشور نقش داشته باشد، به نظر می رسد که بایستی ابتدا سلاح بر زمین گذارد و تبدیل به جریانی سیاسی و موثر شود تا با توجه به مصالح سیاسی این کشور، به سیاست در این کشور توجه کند. این امر به تصمیم دولت های قدرتمند از جمله روسیه در منطقه بستگی دارد که آیا بخواهند نظم و صلح استقرار یابد یا از بحران های سیاسی و نظامی برای تحقق اهداف خود بهره ببرند. به نظر دورنمای آینده در افغانستان از هر نظر چندان خوشبینانه نیست .

 


نویسنده

نجمه ملکیان بروجنی

خانم نجمه ملکیان بروجنی دانشجوی دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد واحد تهران شمال و پژوهشگر مهمان سابق می باشد. حوزه مطالعاتی خانم ملکیان مسائل خاورمیانه و تروریسم نوین می باشد.


سید محسن (ميلاد) مصطفوی (مدیر گروه)

سید محسن (ميلاد) مصطفوی مدیر گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد واحد تهران شمال می باشد. حوزه مطالعاتی آقای مصطفوی مسائل خاورمیانه می باشد.


عبدالعزیز مولودی

عبدالعزیز مولودی، پژوهشگر مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه می باشد. وی دانش آموخته مقطع دکتری در رشته علوم سیاسی با گرایش جامعه شناسی سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران می باشد. حوزه مطالعاتی نامبرده مسایل استراتژیک و روندهای فکری در خاورمیانه است.


هیراد مخیری (دبیر گروه)

هیراد مخیری، پژوهشگر مهمان و دبیر گروه بررسی ملاحظات استراتژیک روسیه در خاورمیانه در مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می باشد. وی دانش آموخته مقطع دکتری در رشته روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان می باشد. حوزه مطالعاتی نامبرده مسائل روسیه و قفقاز می باشد.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد