سبد فضایی اسرائیل و آزمون بقای برنامه موشکی ایران

نوع مطلب: مقاله

مسعود رضائی - پژوهشگر ارشد مهمان

در شرایطی که وقوع جنگ دیگری میان ایران و اسرائیل محتمل به‌نظر می‌رسد؛ پرتاب ماهواره جاسوسی Ofek-19 از پایگاه پالماخیم اسرائیل، تنگنا و تهدید جدیدی برای نیروهای مسلح ایران ایجاد کرده است. سال‌ها سرمایه‌گذاری ایران در بخش موشکی و فضایی برای جبران کسریِ موازنه با اسرائیل، به پروژه‌های علمی و تحقیقاتی اسرائیل در قلمرو نظامی، شتاب بیشتری بخشیده است. موضوعی که با ورود هواپیمای جاسوسی مأموریت ویژۀ Oron در جنگ 12 روزه، ابعاد این پیشرفت به خوبی نمایان شد. اما پرتاب جدید ماهواره Ofek-19 در شهریور 1404 با استفاده از موشک سه‌مرحله‌ای Shavit، نقطه عطفی در این عرصه به شمار می‌آید.

این ماهواره که توسط وزارت دفاع، نیروی هوایی و صنایع فضایی اسرائیل توسعه یافته، به‌عنوان «سنگ بنای استراتژیک» در افزایش توان نظارت و شناسایی منطقه‌ای توصیف شده و با تکمیل آزمایش‌ها، ماموریت عملیاتی آن به واحد ۹۹۰۰ ارتشکه مسئولیت جمع‌آوری اطلاعات تصویری و جغرافیایی (VISINT) را بر عهده داردواگذار خواهد شد. پس از این پرتاب، رئیس‌جمهور اسرائیل، اسحاق هرتزوگ، چنین دستاوردی را نشانه‌ای از توان صعنتیِ این کشور و حکایت از تبدیل اسرائیل از «ملت استارت‌آپ» به «ملت فضا» دانست. وزیر دفاع، یسرائل کاتز آن را پیام آشکاری برای دشمنان توصیف کرد و گفت: «ما در هر زمان و در هر شرایطی مراقب شما هستیم.». امیر برعم، یکی از مقام‌های بلندپایۀ وزارت دفاع اسرائیل نیز گفت «عملیات شیر ​​خیزان [علیه ایران]، نشان داد که جنگ مدرن به فضا گسترش می‌یابد. توسعه و تقویتِ جای پای ما در فضا یک هدف محوری در استراتژی وزارت دفاع اسرائیل است. در دهه آینده، ما میلیاردها دلار برای استقرار یک منظومه ماهواره‌ای سرمایه‌گذاری خواهیم کرد که به ما امکان می‌دهد نظارت مداوم و همزمان بر هر نقطه‌ای در سراسر خاورمیانه را حفظ کنیم.»

 

پرتاب از مدار رتروگرید

پرتاب ماهواره‌های Ofek از سال 1367 تاکنون، بخشی از پروژه استقلال اطلاعاتی اسرائیل از ایالات متحده و تقویت بازدارندگیِ مستقل بوده است. همین عقبه و سابقه، عمقِ شکاف فن‌آوری نظامی میان ایران و اسرائیل در قلمرو فضایی را نشان می‌دهد. این یعنی در سال پایانیِ جنگ هشت ساله که ایران و عراق، بحران ناامنی و نابسامانی اقتصادی را تجربه می‌کردند و بازسازیِ زیرساخت‌های خود را در اولویت قرار داده بودند، برنامه فضایی اسرائیل، همان سال به مرحلۀ عملیاتی رسید. تحولی که با پرتاب ماهوارۀ Ofek-1 آغاز شد و اسرائیل را به هشتمین کشور توانمند در پرتاب ماهوارۀ بومی به مدار زمین تبدیل کرد. پس از آزمایش ماهواره Ofek-2 در فروردین 1369، نخستین پرتاب مداریِ موفقیت‌آمیز اسرائیل در فروردین 1374و با ماهوارۀ Ofek-3 به ثمر نشست. سپس ماهوارۀ Ofek-4 در بهمن 1376، Ofek-5 در خرداد 1381، Ofek-6 در شهریور 1383، Ofek-7 در خرداد 1386، Ofek-8 در بهمن همان سال، Ofek-9 در تیر 1389، Ofek-10 در فروردین 1393، Ofek-11 در شهریور 1395، Ofek-16 در تیر 1399 و البته Ofek-13 در فروردین 1402با موفقیت به فضا پرتاب شدند.

هفتۀ گذشته، اسرائیل بار دیگر برای پرتاب ماهواره‌ای جدید از خانواده Ofek، مدار منحصربه‌فرد رتروگرید (Retrograde) را برگزید. انتخاب این مدار برای ماهواره‌های شناسایی اسرائیل یک تصمیم فنینظامی و در عین حال وابسته به واقعیت‌های جغرافیایی است. نخستین عامل، محدودیت جغرافیایی و امنیتی پرتاب است. اسرائیل یک کشور کوچک با عرض جغرافیایی محدود است و اطرافش عمدتاً کشورهای عربی یا دریای مدیترانه قرار دارند. اگر بخواهد ماهواره را در مدار پروگرِید (prograde) یعنی هم‌جهت با چرخش زمین (شرق‌سو) پرتاب کند، مسیر پرتاب باید از بالای اردن، عراق یا عربستان بگذرد. این تصمیم، احتمال سقوط موشک روی خاک رقبا و دشمنان را به همراه دارد. نکته دوم، آشکار شدن فن‌آوری پرتاب در خاک رقبای منطقه‌ای است. به همین دلیل، اسرائیل مجبور است موشک حامل Shavit را به سمت غرب (روی دریای مدیترانه) پرتاب کند تا در صورت سقوط، موشک یا قطعات جداشونده روی آب بیفتند، نه روی خاک دشمن. اگرچه این انتخاب هزینه‌بر است؛ اما اسرائیل به تداوم آن متعهد است. در پرتاب پروگرِید، سرعت چرخش زمین (حدود ۱۶۷۰ کیلومتر بر ساعت در استوا) به کمک حامل می‌آید؛ اما در پرتاب غرب‌سو، ماهواره باید بر این سرعت «غلبه» کند؛ در نتیجه سوخت بیشتری مصرف می‌شود و جرم محمولۀ قابلِ حمل، محدودتر می‌شود.

با وجود این هزینه، برای اسرائیل، تنها راه امن و عملی برای پرتاب مستقل است. مدار رتروگرید (با زاویه مداری حدود ۱۴۰ درجه برای سری Ofek) باعث می‌شود ماهواره در مسیرهای نامعمول و غیرهمسو با ماهواره‌های پروگرِید حرکت کند. این مسیرها به اسرائیل امکان می‌دهند در زمان‌های متفاوتی نسبت به ماهواره‌های غربی (مثلاً آمریکایی یا اروپایی) بر روی موقعیت‌های مهم جغرافیاییِ ایران عبور کند. در واقع، یک نوع پوشش زمانی مکمل ایجاد می‌شود؛ یعنی وقتی ماهواره‌های دیگر داده ندارند، Ofek می‌تواند تصویر بگیرد. همین موضوع به طریق اُولی در رقابت و تقابل نظامی با ایران اهمیت دارد. عبور در ساعت‌های متفاوت از مدارهای متعارف، احتمال کشف استقرار و تحرکات موشکی ایران را بالا می‌برد. از طرفی به دلیل انتخاب رتروگرید، موشک حاملِ Shavit باید با دقت بالایی طراحی شود تا کارایی لازم را حفظ کند. همین محدودیت وزنی و سوختی، باعث شده اسرائیل در بیشتر ماهواره‌های Ofek از طراحی‌های کوچک و سبک (میکرو و مینی‌ماهواره) استفاده کند.

 

ارزش فنی و عملیاتی Ofek-19

این ماهواره که بر اساس اعلام رسمی وزارت دفاع اسرائیل به نسخۀ پیشرفته‌تری از رادار روزنه مصنوعی SAR (در قیاس با ماهواره‌های نسخه 8 و 10) مجهز است، توانایی رصد بهتر زمین در همه شرایط آب‌وهوایی و شبانه‌روزی را فراهم می‌کند و بدین ترتیب، محدودیت‌های ذاتیِ سامانه‌های اپتیکی و فرابنفش (UV) را کنار می‌زند. اهمیت این فن‌آوری زمانی بیشتر می‌شود که آن را در سبد معماری C4ISR  اسرائیل قرار دهیم

ماهواره Ofek-19 نسبت به نسل‌های پیشین چند برتریِ کلیدی دارد. نخست آن‌که فن‌آوریِ جدیدترSAR  به معنای امکان تصویربرداری مستقل از نور و شرایط جوی با کیفیت و شفافیت بالاتر است. این فن‌آوری قادر است تغییرات در عوارض زمین، تحرکات کِشنده‌های پرتابگر متحرک و حتی عملیات لجستیکی در پایگاه‌های موشکیِ ایران را آشکار کند. وضوح این تصاویر بسته به ارتفاع مداری و طراحی آنتن می‌تواند به زیر یک متر برسد؛ در حالی که عرض برداشت (Swath Width) در هر گذر معمولاً بین ۵۰ تا ۱۵۰ کیلومتر است. بین عرض برداشت و وضوح مکانی نیز همیشه یک مصالحه وجود دارد؛ یعنی هرچه وضوح بالاتر باشد، عرض برداشت کوچک‌تر می‌شود. اگرچه این ارقام به معنای پوشش محدود در هر بار عبور است، اما در قالب یک شبکه چندماهواره‌ای و با بهره‌گیری از «پرتوی قابل هدایت» (SB) می‌تواند بخش بزرگی از مناطق حساس ایران را در چرخه‌های کوتاه زمانی زیر پوشش قرار دهد.

از منظر آماری، با در نظر گرفتن دوره مداری حدود ۹۵ دقیقه و گذر روزانه حدود ۱۵ بار برای هر ماهواره، احتمال کشف یک هدفِ متحرک که در عرض جغرافیایی ۳۵ درجه شمالی قرار دارد و در یک عرض برداشتِ ۱۰۰ کیلومتری پنهان می‌شود، در یک روز با یک ماهواره کمتر از پنج درصد است. اضافه شدن سه ماهواره این احتمال را به حدود ۱۵ درصد می‌رساند و در صورت استقرار شش ماهواره، احتمال کشف روزانه به بیش از ۳۰ درصد افزایش می‌یابد. البته این محاسبات مستقل، در ظاهر ساده‌اندیشانه به‌نظر می‌رسند؛ زیرا در عمل استفاده از قابلیت «نمایش هدف متحرک زمینی» (GMTI)، هم‌افزایی با داده‌های اپتیکی و سیگنال‌های الکترونیکی و همچنین سرنخ‌های انسانی (HUMINT)، می‌تواند درجۀ احتمال واقعی کشف را ارتقا دهد. با این‌حال همین برآورد نشان می‌دهد که برای رسیدن به پوشش دائمیِ مکان‌ها و موقعیت‌های حساس در جغرافیای پهناور ایران، اسرائیل نیازمند منظومه‌ای بزرگ‌تر یا همکاری نزدیک‌تر با منابع اطلاعاتی ایالات متحده و اروپاست.

با در نظر گرفتن همین ملاحظات و محدودیت‌های فنی، جایگاه ماهواره Ofek-19 در معماری گسترده‌تر C4ISR اسرائیل خود را نشان می‌دهد. این معماری بر چهار پایه استوار است: ماهواره‌های هشدار زودهنگام با اتکا به حسگرهای UV و فروسرخ مستقر در فضا (OPIR) که عمدتاً داده‌های آن از طریق همکاری با آمریکا تأمین می‌شود؛ سامانه‌های شنود و رهگیری الکترونیکی (SIGINT/ELINT) که توانایی آشکارسازی ارتباطات فرماندهی و رادارهای کنترل پرتاب ایران را دارند؛ حسگرهای اپتیکی که برای تأیید بصری و شناسایی دقیق استفاده می‌شوند؛ و در نهایت، سامانه‌های SAR مانند قابلیت جدید Ofek-19 که حلقه تکمیلی برای پوشش شرایط سخت محیطی هستند. ترکیب این حسگرها به اسرائیل امکان می‌دهد چرخه «کشف-تثبیت هدف-تحلیل-تصمیم‌-اقدام» را در قبال ایران، در بازه زمانی بسیار کوتاه‌تری طی کند.

تأثیر مستقیم این تحول برای بهبود قابلیت‌های نیروی هوایی اسرائیل قابل توجه است. تا پیش از این، برخی از مأموریت‌های شناسایی، نیازمند پروازهای سرّی بر فراز مناطق حساس یا اتکا به داده‌های متحدان غربی بود. اکنون داده‌های نسخۀ جدید SAR می‌تواند مأموریت‌های پرخطر شناسایی هوایی را جایگزین کند و همزمان دقت برنامه‌ریزی حمله‌های هوایی را افزایش دهد. برای مثال، اگر محل استقرار یک یا چند یگان موشکی ایران تنها برای چند ساعت تغییر کند، داده‌های ترکیبی OPIR و SAR می‌تواند موقعیت جدید را شناسایی کرده و جنگنده‌های F-35 یا پهپادهای تهاجمی اسرائیل را به سوی هدف هدایت کند. بدین ترتیب چرخه «کشف تا ضربه» از چند روز به چند ساعت کاهش می‌یابد. با همین منطق فنی، انتخاب SAR  در ماهواره Ofek-19، محور کلیدیِ استراتژیِ فضایی و هوایی اسرائیل است. اگر نگاه تاریخی به ماهواره‌های اولیه از خانوادۀ Ofek بیندازیم، روشن است که این ماهواره‌ها بیشتر به حسگرهای اپتیکی، فرابنفش و تصویربرداری مرئی (IMINT) وابسته بودند. اگرچه این حسگرها در زمان خود از کیفیت تصویری مقبولی برخوردار بودند؛ اما وابستگی شدیدی به شرایط جوی، نور خورشید و زاویه دید داشتند. به‌همین دلیل، پوشش عملیاتی آن‌ها برای مقاصد نظامی محدود بود؛ به‌ویژه در مناطق کوهستانی ایران، شرایط آب‌وهواییِ مه‌آلود و ابری و همچنین دگرش‌های روز و شب، توانایی جمع‌آوری اطلاعات را مختل می‌کرد.

اینجاست که نسخۀ پیشرفتۀ رادار روزنه مصنوعیِ SAR ارزش استراتژیک پیدا می‌کند. این قابلیت و به‌روزرسانی جدید، نه به نور نیاز دارد و نه به آسمان صاف. توانایی آن در ارسال و دریافت امواج رادیویی مستقل از شرایط محیطی، باعث می‌شود تصویربرداری شبانه‌روزی در هر وضعیت جوی امکان‌پذیر باشد. این ویژگی برای اسرائیل، که تهدید اصلی‌اش در صدها کیلومتر دورتر از مرزهای غربی ایران و در عمق خاک آن قرار دارد، یک «ضریب اطمینان عملیاتی» محسوب می‌شود. مزیت دوم SAR توانایی آشکارسازی تغییرات است. وقتی داده‌های چند گذر SAR از یک منطقه روی هم قرار بگیرند، کوچک‌ترین تغییر در ساختار زمین و عوارض توپوگرافی، حرکت خودروهای سنگین، یا استقرار تجهیزات نظامی به‌راحتی آشکار می‌شود. این قابلیت برای ردیابی پرتابگرهای متحرک موشک‌های بالستیک ایران حیاتی است؛ زیرا این سامانه‌ها معمولاً در شبکه‌ای از رشته‌کوه‌ها و استتار طبیعی کوهستانی پنهان می‌شوند. حسگر اپتیکی شاید تصویر زیبایی بدهد، اما اگر یک کامیون استتار شده زیر پوشش تور یا بوته قرار گیرد؛ با محدودیت نظارت و تشخیص مواجه می‌شود. فن‌آوری ماهواره Ofek-19 با تغییر در بازتاب امواج راداری می‌تواند این محدودیت را جبران کند. مزیت سوم، امکان استفاده از فن‌آوری InSAR است؛ قابلیتی که به کمک آن می‌توان تغییرات میلی‌متری در سطح زمین را اندازه گرفت. در کاربرد نظامی، این یعنی توان شناسایی فعالیت‌های زیرزمینی یا جابجایی خاک در اطراف تونل‌ها و سیلوهای موشکی.

 

تجربه جنگ ۱۲ روزه

نخستین هواپیمای مأموریت ویژه اسرائیل Shavit بود که از جنگ دوم لبنان (۲۰۰۶) عملیاتی شد و در حوزۀ SIGINT و هشدار هوابرد اولیه تخصص دارد. حدود سه سال بعد، Eitam معرفی شد که تصویر موقعیت هوایی استراتژیک (ASP) را در لحظه فراهم می‌کند. در جنگ 12 روزه، هواپیمای جاسوسی پیشرفتۀ Oron به این ناوگان پیوست؛ ناوگانی که به‌دلیل ترکیب توانایی‌های Shavit و Eitam با الکترواپتیک پیشرفته و رادار تصویربرداری زمینی، یکی از پیشرفته‌ترین‌ها در جهان محسوب می‌شود. واحد ۸۲۰۰ (متخصص اطلاعات سیگنالی و رمزگشایی) همراه با نیروی دریایی نقشی اساسی در توسعه Oron ایفا کرده‌اند. هواپیمای Oron چندین نقش جنگ الکترونیک را ایفا می‌کند. نخست، جمع‌آوری اطلاعات با استفاده از دوربین‌ها و حسگرهای پیشرفته است. دومین نقش، ایستگاه ارتباطی پروازی است که نیروی هوایی و پست‌های فرماندهی IDF را به نیروهای زمینی متصل می‌کند. سومین نقش، علامت‌گذاری اهداف با لیزر و سایر روش‌ها برای نیروی هوایی، مانند مختل کردن رادارها و باتری‌های ضدهوایی دشمن است. این هواپیمای جاسوسی با ظرفیت ۸ افسر اطلاعاتی و ده‌ها رایانه و هزاران حسگر، می‌تواند ظرف ۲۵ دقیقه به ارتفاع ۴۰ هزار پایی صعود کند، با سرعت ۹۰۰ کیلومتر بر ساعت پرواز کند و حدود ۱۰ ساعت در همه شرایط جوی در هوا بماند. این قابلیت آن را قادر ساخته در محیط پهناوری از ایران و یمن گرفته تا غزه و ترکیه را پوشش دهد و به‌هنگام عمل کند. تخمین زده می‌شود اسرائیل حدود یک میلیارد دلار در این هواپیما سرمایه‌گذاری کرده باشد. برای مقایسه، یک جنگنده پیشرفته F-35 حدود ۸۰ تا 100 میلیون دلار قیمت دارد. هواپیمایی که توانست در جریان عملیات «شیر خیزان» در ایران، اطلاعات دقیق گردآوری کند، هشدارهای اولیه بدهد و مدیریت ضربه‌ها در زمان واقعی را پشتیبانی نماید. به عبارت دیگر، بهبود چشمگیر سامانه هشدار اولیه اسرائیل در برابر موشک‌ها و پهپادهای ایرانی از فروردین گذشته تا جنگ 12 روزه (با پردازش 12000 تصاویر ماهواره‌ای)، به Oron نسبت داده می‌شود. بنا به ادعای منابع اسرائیلی و غربی، در جنگ 12 روزه، بین 150 تا 250 پرتابگر متحرک موشکی ایران (TEL) مورد اصابت قرار گرفتند و باعث شد نرخ شلیک بالای ایران در همان بازه زمانی به‌طور محسوس کاهش یابد. بااین‌حال، همین قابلیت‌های فضایی و نیروی هوایی اسرائیل نتوانستند با شناسایی به‌هنگام، مانع از شلیک بیش از 550 موشک بالستیک ایران شوند.

حالا اگر به این توانایی Oron، ماهوارۀ پیشرفتۀ Ofek-19 را هم اضافه کنیم؛ اکوسیستم اطلاعاتی اسرائیل در جنگ آتی، به کابوس ایران تبدیل می‌شود. به عنوان مثال، شکار کِشنده‌های پرتابگر نیروی هوا-فضای سپاه پاسداران با استفاده از تصاویر هوایی، محورِ عملیات پیش‌دستانه اسرائیل در جنگ 12 روزه بود و این هدف، به دلیل وسعت جغرافیایی ایران و عنصر پدافند غیرعامل، با موفقیت کامل همراه نشد. اکنون اسرائیل با ترکیب قابلیت‌های Oron و Ofek-19 می‌کوشد این چرخه را علیه ایران در جنگ آتی تسریع و کارآمدتر کند. در این فضا، برتری اطلاعاتی اسرائیل و تاب‌آوریِ تاکتیک‌های پنهان‌کاری و عملیاتیِ ایران در قلمرو موشکی و پهپادی در معرض آزمون جدی قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، زنجیره‌ای که با شناسایی و هشدار فضایی آغاز و با مشاهدۀ میزان موفقیت حمله و اقدام نظامی پایان می‌یابد، اکنون واقعیت میدان نبرد از مبدأ فضا و مدار زمین است.

 

کاربردهای OPIR/UV/SAR در هشدار زودهنگام

در فضای سیاسی، رسانه‌ای و تحلیلی ایران، گاهی این خط فکری و گمانه‌زنی در مرکز توجه قرار می‌گیرد که روسیه، نقش مخربی در ارائه اطلاعات سامانه‌های پدافندی ایران به اسرائیل داشته است. محوریتِ این نگاه حداقلی و سوءظن همیشگی، فارغ از موضوعیت سیاست‌های چندوجهیِ مسکو در قبال تهران، بیش از هر عاملی، به عدم آشناییِ شخصیت‌های سیاسی با مسائل تخصصی نظامی و قابلیت‌های فن‌آورانۀ آمریکا و اسرائیل برمی‌گردد. در همین ارتباط، مثلاً می‌توان به کاربرد فن‌آوری OPIR، در شناسایی و هشدار سریع پرتاب موشک‌ها اشاره کرد که در رصد گاز داغ موتور موشک در طیف فروسرخ مؤثر است. حسگرهای UV که در برخی سامانه‌های هشدار پرتاب موشک تعبیه شده‌اند، برای تشخیص پلاسما یا فلش اولیۀ حاصل از سوختن سوخت موشک به‌کار می‌روند. در دفاع نزدیک مثلاً روی جنگنده‌ها، هشداردهنده‌های UV می‌توانند شلیک موشک‌های دوش‌پرتاب را تشخیص دهند. قابلیت UV در فضا به دلیل جذب کم توسط جو، در برخی موارد مکمل فروسرخ است. فن‌آوری OPIR به‌واسطۀ امکان ردیابی حرارت و انرژی گرمایی، بسیار برای مشاهدۀ دم موشک در زمان پرتاب و ردیابی مداوم مناسب است. اما UV، ردیاب تشعشعات پرانرژی موج کوتاه‌ است که بیشتر برای تشخیص فلش اولیه و شعله‌ور شدن سوخت کاربرد دارد. در عمل، برخی سامانه‌های پیشرفته هشدار موشکی (چه فضایی و چه هوابرد) از ترکیب IR و UV استفاده می‌کنند تا هم فلش لحظه پرتاب را از طریق UV ببینند و هم رد حرارت پایدار موشک را با IR/OPIR دنبال کنند.

در سری ماهواره‌های Ofek تمرکز اصلی روی تصویربرداری اپتیکی و رادار SAR است. اما اسرائیل همزمان با ایالات متحده در حوزۀ حسگرهای OPIR نیز همکاری‌های عمیقی دارد. گزارش‌های منابع آشکار نشان می‌دهد که اسرائیل داده‌های هشدار زودهنگام موشکی را از ماهواره‌های OPIR آمریکا (مثل SBIRS و در آینده Next-Gen OPIR) دریافت می‌کند. در سطح ملی، اسرائیل پروژه‌هایی کوچک‌تر برای توسعۀ حسگرهای IR و احتمالاً UV داشته است؛ اما هنوز از «معماری مستقل هشدار موشکی فضایی» در ابعاد آمریکا رنج می‌برد. از آنجا که پرتاب موشک‌های بالستیک ایران نظیر سجیل یا خرمشهر، در ثانیه‌های آغازین، حجم عظیمی از انرژی گرمایی ساطع می‌کنند؛ برخورداری از ماهواره‌های دارای فن‌آوریِ  OPIR حیاتی است. یک ماهواره OPIR در مدار GEO یا LEO می‌تواند این امضا را فوراً رصد کرده و ظرف چند ثانیه «هشدار پرتاب» صادر کند. این هشدار می‌تواند به سامانه‌های دفاع موشکی اسرائیل مثل Arrow-3 یا David’s Sling منتقل شود تا آماده رهگیری شوند. به‌همین دلیل، حسگرهای UV مکمل IR هستند. وقتی یک موشک بالستیک ایران شلیک می‌شود، شعله و پلاسما‌ی ناشی از سوختن سوخت جامد/مایع، یک فلش UV کوتاه‌مدت ایجاد می‌کند. این فلش برای تشخیص سریع شروعِ پرتاب، مفید است؛ به‌ویژه در برابر موشک‌هایی که ممکن است موتورشان امضای IR ضعیف‌تری داشته باشد. اسرائیل به‌ویژه در حوزۀ هشداردهنده‌های UV روی جنگدنده‌های خود، سابقه قوی و دیرینه دارد؛ اما در بُعد فضایی، UV احتمالاً نقش «تکمیلی» دارد نه اصلی.

ایران پس از تجربۀ ناخوشایند جنگ 12 روزه ممکن است به‌طور گسترده از پرتابگرهای متحرک و تاکتیک‌های «شلیک کنفرار کن» استفاده کند. همین چرخش تاکتیکی و عملیاتی، موضوعیت و زمان‌بندیِ پرتاب ماهواره Ofek-19 با در نظر گرفتنِ قابلیت SAR و اپتیک در ماهواره‌های Ofek برای یافتن همین پرتابگرها را مشخص می‌کند. فن‌آوریِ OPIR/IR برای کشف لحظۀ پرتاب به‌کار می‌رود، حتی اگر پرتابگر پیدا نشود. به این ترتیب، اسرائیل از این پس از یک چتر رهگیرِ قابل‌تری نسبت به گذشته برخوردار خواهد بود: پیش از پرتاب: شناسایی پرتابگرهای متحرک با ماهواره SAR و پهپاد و همچنین لحظۀ پرتاب: کشف شعله موتور با OPIR (و شاید UV) و ارسال فوری هشدار به شبکه دفاع موشکی. برای ایران، توسعۀ موشک‌های سوخت جامد (مثل سجیل، خیبرشکن، قدر، حاج قاسم) و آزمایش روش‌های کاهش امضای فروسرخ، به‌نوعی واکنشی به همین قابلیت‌های برتر اسرائیل و آمریکا بوده است. با این‌وجود، ماهواره‌های OPIR اسرائیل (یا داده‌های اشتراکی با آمریکا) زمان هشدار اسرائیل در برابر حمله موشکی ایران را از چند دقیقه به چند ده ثانیه بهبود می‌بخشد؛ همین چند ده ثانیه می‌تواند تفاوت میان رهگیری موفق یا اصابت به هدف باشد. با همین منطق فنی، نیروی فضایی و هوایی اسرائیل، بیشتر بر اپتیک و SAR در سری Ofek متمرکز شده است؛ اما با اتکا به همکاری آمریکا، از چتر OPIR هم برخوردار شده‌اند. قابلیت IR برای شناسایی گرمای موتور موشک‌های ایرانی حیاتی است، UV می‌تواند مکمل رهگیری و هشدار زودهنگام باشد. این ترکیب باعث می‌شود حتی اگر ایران پرتابگرهای خود را پنهان کند؛ لحظۀ شلیک عملاً قابل‌پنهان‌سازی نباشد و اسرائیل بتواند سامانه‌های دفاع موشکی خود را فعال کند.

 

پیامدها و محدودیت‌ها برای موشک‌های ایران

اسرائیل با این انتخاب در عمل به مرحله‌ای از نظارت و رهگیری نظامی رسیده است که می‌تواند تقریباً بدون وقفه بر تحرکات نظامی ایران نظارت داشته باشد. این گام جدید، هم بازدارندگی موشکی و تحرک یگان‌های ایران را تضعیف می‌کند، هم انعطاف عملیاتی نیروی هوایی اسرائیل را به‌شدت افزایش می‌دهد. برای ایران که بخش زیادی از قابلیت‌های دفاعی خود را در «شهرهای موشکی زیرزمینی» پنهان کرده و اعتبار بازدارندگیِ آن به حفاظت از زرادخانه‌های موشکی و پهپادی‌اش در قالب ناشناختگی و استحکام پدافند غیرعامل وابسته است؛ این یک تهدید مستقیم به شمار می‌آید.

از دید جمهوری اسلامی، به‌ویژه پس از غافلگیری جنگ 12 روزه، تعمیق این شکاف فن‌آوری نظامی، تهدیدی مستقیم علیه بازدارندگی موشکی و بقای نظام سیاسی است. تهران طی دو دهۀ گذشته سرمایه‌گذاری عظیمی در توسعه برنامه فضایی و موشکی و همچنین ساخت انواع پهپادهای رزمی، انتحاری و شناسایی انجام داده و تاکتیک‌های متنوعی هم برای افزایش بقا و حفظ ظرفیت عملیاتیِ موشک‌ها پیاده کرده است: از طراحی شهرهای زیرزمینیِ موشکی، خرید و تولید بومیِ سامانه‌های پدافندی، پراکندگی جغرافیایی و استفاده از ماکت‌ها و فریب‌های تصویری، تا اجرای تاکتیک شلیک و جابه‌جایی سریع با تجهیز پرتابگرهای متحرک به سامانۀ DRU یا ناوبری دقیق به منظور تسریعِ تعیین «شمال واقعی» برای جهت‌یابیِ دقیق نقطه اصابت موشک و ترک نقطۀ پرتاب پس از شلیک. اما فن‌آوری جدید ماهواره‌های SAR  اسرائیل با قابلیت آشکارسازی تغییرات و ردگیری تحرکات نظامی و لجستیک، می‌توانند سال‌ها تلاش و سرمایه‌گذاری ایران را خنثی کنند. اگرچه ایران همچنان با استفاده از موشک‌های سوخت جامد آماده پرتاب، جنگ سایبری و اختلال الکترونیکی می‌تواند بخشی از تهدید فضایی اسرائیل را تعدیل کند، اما اصل بازدارندگی مبتنی بر ناشناختگی و ابهامِ ایران تضعیف می‌شود.

با تمام این ملاحظات، نباید فراموش کرد که برتری فضایی مطلق نیست. پوشش زمانی و مکانیِ ماهواره‌های Ofek-19 همچنان محدود است و برای ایجاد توانایی نظارت مستمر، اسرائیل ناگزیر به بهره‌گیری از شبکه‌های تجاری یا همکاری نزدیک‌تر با فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) در خاورمیانه خواهد بود. همچنین آسیب‌پذیری در برابر حمله‌های سایبری، اخلال الکترونیکی یا حتی اقدام‌های ضدماهواره‌ای از سوی قدرت‌های ثالث وجود دارد. در این میان، اگرچه توان ایران در حوزۀ موشک‌های ضد ماهواره (ASAT) نامشخص و شاید محدود است؛ اما تجربه نشان داده که حتی اختلال ساده در ایستگاه‌های زمینی می‌تواند کارآمدیِ یک سامانه فضایی را کاهش دهد. از منظر استراتژیک نیز خطر تشدید ناخواسته تنش همیشه وجود دارد. اگر تصمیم‌گیران اسرائیلی به داده‌های ناقص یا تفسیر شتاب‌زده اعتماد کنند ممکن است در وضعیت ابهام و آمادگی ایران، به حمله پیش‌دستانه دست بزنند و چرخه‌ای از درگیری غیرقابل‌کنترل را آغاز کنند. پیامد ژئوپلیتیک این تحول نیز به اندازه ملاحظات فنی، واجد اهمیت است. اسرائیل با نمایش توانمندی‌های فضایی خود، پیام روشنی به ایران و هم‌پیمانانش می‌فرستد که دیگر نمی‌توانند روی وسعت جغرافیایی، مزیت توپوگرافی، ناشناختگی و پنهان‌کاری به عنوان ستون بازدارندگی موشکی حساب کنند. در عین حال این پیشرفت جایگاه ارتش اسرائیل در همکاری اطلاعاتی با ایالات متحده و اروپا را تقویت می‌کند و می‌تواند به توسعه پروژه‌های مشترک یا دسترسی به داده‌های گسترده‌تر منجر شود.

در مجموع، ایران نباید پرتاب ماهواره Ofek-19 را یک دستاورد فن‌آورانه در عرصه فضایی ببیند؛ بلکه لازم است این تحول را یک تغییر محسوس در معادله بازدارندگیِ منطقه‌ای قلمداد کند. این ماهواره بخشی از زنجیره پیچیده C4ISR است که قدرت هوایی اسرائیل را تقویت کرده و بازدارندگی موشکی ایران را در جنگ آتی زیر فشار قرار می‌دهد. همین کسریِ موازنه، تهران را به سوی سرمایه‌گذاری بیشتر در پروژه‌های نظامیِ فضایی، ارتقا کیفی موشک‌ها (با تمرکز بر کاهش احتمال خطای مدور)، تولید موشک‌های ضد ماهواره و قابلیت‌های جدید هایپرسونیک سوق می‌دهد.


نویسنده

مسعود رضائی

مسعود رضائی، پژوهشگر ارشد مهمان مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات  استراتژیک چین در خاورمیانه می باشد. وی دانش‌آموخته مقطع دکتری در رشته روابط بین‌الملل از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران (اصفهان) می‌باشد. حوزه مطالعاتی نامبرده چین و خاورمیانه، بازدارندگی و راهبرد دفاعی ایران است.


1.دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
2.پیام هایی که حاوی تهمت یا بی احترامی به اشخاص باشد منتشر نخواهد شد
3.پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد