گزارش کارگاه آموزشی جایگاه تئوری در پیشبرد پژوهش های علوم سیاسی و روابط بین الملل در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه

روز پنجشنبه 19 بهمن ماه 1391 پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه دومین کارگاه آموزشی پژوهشگران مهمان را در سال تحصیلی 1392-1391 با موضوع "جایگاه تئوری در پیشبرد پژوهش های علوم سیاسی و روابط بین الملل" برگزار کرد. در این کارگاه آموزشی که پژوهشگران مقیم و مهمان پژوهشکده حضور داشتند، دکتر سید محمدکاظم سجادپور عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه به ایراد سخنرانی پرداخت. دکتر کیهان برزگر رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نیز مدیریت جلسه را بر عهده داشت.


 
در ابتدا دکتر برزگر ضمن خوشامدگویی، با اشاره به برنامه پژوهشگران مهمان که مختص دانشجویان دکتری است، بر این نکته تأکید کرد که کارگاه های پژوهشی برای تقویت نظام آموزشی کشور است. بر این اساس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در تلاش است تا این خلأ موجود در دانشگاه ها را پر کند. دکتر برزگر در ادامه اظهار داشت برگزاری کارگاه های آموزشی در راستای فعالیت های تعریف شده برای پژوهشگران مهمان از جمله شرکت در سمینار ها، اجرای سمینار در گروه های مطالعاتی، نوشتن مقالات کوتاه و بلند و غیره است که این کارگاه های آموزشی متدولوژی پژوهش را در راستای نظام پژوهشی تقویت می کند. این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به استفاده از ابزارهای پژوهشی برای آزمون فرضیه و به تبع آن اقناع خواننده افزود در این کارگاه ها سعی می شود تا نحوه استفاده از ابزارهای پژوهش در رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل مانند تاریخ، مصاحبه، تئوری، روش های قیاسی- استقرایی و مشاهده میدانی آموزش داده شود که از میان این ابزارها، استفاده از تاریخ و تئوری از همه مهم تر هستند. از ابزار تاریخ برای آزمایش امکان پذیری روندهای موجود در سیاست خارجی استفاده می شود. از تئوری نیز برای چارچوب دادن به پژوهش و نزدیک کردن آن به واقعیت های سیاسی در زمان ها و مکان های مشخص استفاده می شود. در این خصوص دو دیدگاه مطرح است. دیدگاه موافق استفاده گسترده از تئوری که بیشتر در میان دانشگاهیان رایج است و دیدگاه مخالف آن که در میان سیاستگذاران وجود دارد. دکتر برزگر بهترین شیوه را بهره گیری متناسب از هر دو روش دانست و اینکه رویکرد پژوهشکده نیز بر مبنای این رویکرد بینابینی قرار دارد.


 
در ادامه دکتر برزگر برای آشنایی بیشتر حضار به معرفی سوابق تحصیلی و اجرایی دکتر سجاد پور پرداخت. وی تأکید کرد که دکتر سجادپور به عنوان شخصیتی دانشگاهی که تجربه کارهای اجرایی در حوزه سیاست خارجی کشور نیز داشته است، از جمله افرادی  است که توانایی ترکیب تئوری و مسائل سیاستگذاری را به طور همزمان دارد. در آثار دکتر سجادپور هم به تجزیه موضوعی توجه شده و هم نگاهی تاریخی- قیاسی به مسائل. بر این اساس فرصت بسیار خوبی است تا از تجربیات این شخصیت دانشگاهی- اجرایی بهره بریم. 


 
در ادامه جلسه، دکتر سجادپور در ابتدا با اشاره به ضرورت استفاده از تئوری در پژوهش های علوم سیاسی و روابط بین الملل، پاسخ دادن به این پرسش که "چگونه می توانیم رابطه میان نظریه و پژوهش را بفهمیم" حائز اهمیت دانست. بر این مبنا، وی بررسی سه مبحث "مفهوم شناسی"، "مختصات شناسی" و "درک کارکردهای تئوری" را مهم دانست. در خصوص مبحث مفهوم شناسی وی سه مفهوم "روابط بین الملل"، "پژوهش" و "تئوری" را مورد بررسی قرار داد. نخست، مفهوم روابط بین الملل؛ وی با اشاره به اینکه این واژه بسیار گسترده است و واحد مطالعه آن نظام بین الملل و جهان می باشد، سه سوژه اصلی در روابط بین الملل را مطرح کرد. سوژه اول "بازیگران" هستند که شامل بازیگران دولتی، غیر دولتی، سازمان های بین المللی و افراد می باشد که نقش افراد بر اساس گزارش های منتشر شده معتبر در آینده بیشتر خواهد شد. سوژه دوم، کنش و واکنش بازیگران است که در دو موضوع "جنگ" و "صلح" طبقه بندی می شود که هر کدام از این دو موضوع نیز شامل بحث های تئوریک متعددی هستند. سوژه سوم نیز "فضای" بازی است که منظور محیط، ساختار و سازه هایی است که کنشگران در آن به کنش مشغول هستند. به عنوان مثال می توان به اجلاس "توسعه همکاری کشورهای اسلامی" در قاهره اشاره کرد که در این اجلاس کنش صلح آمیز صورت گرفته است و کسانی که در این اجلاس حضور دارند دولت ها هستند. و یا می توان به تنش های موجود در خاورمیانه اشاره کرد که میان بازیگران دولتی و در فضای بین الملل دارد صورت می گیرد. 


 
دوم، مفهوم پژوهش؛ در پژوهش دنبال کشف و اکتشاف هستیم و این یعنی پاسخ به یک سؤال. چیزی که سؤال ندارد، پژوهش نیست. اگر سؤال داشته باشیم دنبال داده ها و جمع آوری اطلاعات هستیم و اگر داده داریم، می توانیم رابطه معناداری میان این داده ها ایجاد کنیم و این یعنی پژوهش. علاوه براین پژوهش در سه نوع راهبردی، کاربردی و بنیادی قابل تبیین است. سه موضوع "بدیهیات و کلیات"، "تبلیغات" و "الهیات" در ماهیت پژوهش نیستند. در خصوص بدیهیات و کلیات وی اظهار داشت در بسیاری از مقالات به بدیهیات و کلیات پرداخته می شود. به عنوان مثال در برخی از مقالات دیدگاه رئالیست ها مورد پرسش واقع می شود. در واقع نظریه رئالیست در مقاله دارد بازگویی می شود، که این نوع مقاله پژوهش نیست. منظور از تبلیغات نیز تلاش برای مطرح کردن نظریه و یا دیدگاهی سیاسی است که این نیز جز پژوهش محسوب نمی شود. ممکن است از تبلیغات در پژوهش استفاده کنیم ولی اگر یک مقاله صرفاً تبلیغاتی باشد، دیگر پژوهش نیست. در خصوص الهیات نیز باید توجه داشت که مجموعه باورها و اعتقادات انسان و به طور کلی الهیات در حوزه پژوهش علوم سیاسی و روابط بین الملل قرار نمی گیرد. ما می توانیم در خصوص باورهای الهی و ریشه های این باورها سؤال کنیم ولی اینکه مثلا بگوییم نژاد سفید نژادی الهی است، این یک نگاهی الهی به مسئله است که خارج از چارچوب یک پژوهش قرار می گیرد. بنابراین، پژوهش یعنی تلاش منسجم برای پاسخ به مجموعه ای از سؤالات اساسی که پاسخی از پیش برای آن ها نداریم. به طوری که ما در بدیهیات و کلیات، تبلیغات و الهیات جواب روشن است.  


 
سوم، مفهوم تئوری؛ تئوری بخشی از دانش است که در منظم فهمیدن واقعیت کمک می کند. معمولاً فهمیدن واقعیت برای تغییر در واقعیت است. وی در این راستا به انواع تئوری ها اشاره کرد. تئوری تجربی که همان مسیر علوم تجربی را طی می کند و تئوری هنجاری که در پی شکل دادن به مسائل است. باید بر این نکته تأکید کرد که برای رسیدن به یک انسجام در علوم اجتماعی نمی توانیم از تئوری تجربی استفاده کنیم هر چند نباید از آن هم غافل شد. در این خصوص دکتر سجادپور اشاره به اهمیت نقش آمار و نظر سنجی در پژوهش، رشته اقتصاد را به دلیل استفاده از آمار و کمی کردن واقعیات، پیشرفته ترین رشته علوم اجتماعی حائز اهمیت است. وی در ادامه سه ویژگی تئوری هنجاری را مطرح کرد. نخست، توصیف واقعیت، در اینجا  توصیف مسائل الزاماً یک عملی منفی محسوب نمی شود بلکه در صورت استفاده صحیح از آن یک کار علمی مهم نیز است؛ دوم، چرایی و تبیین واقعیت توصیف شده؛ سوم، پیش بینی که از پیش گویی متفاوت است. در مجموع انتظاری که از تئوری داریم این است که ظرفیت پیش بینی ما را از واقعیت های اجتماعی افزایش دهد. یا به عبارت دیگر تئوری باید در برقراری ارتباط میان پدیده ها کمک کند. به عنوان مثال تئوری به ما کمک می کند تا بتوانیم ارتباط میان نحوه تفکر جورج دبلیو بوش و حمله به عراق را کشف کنیم. به عبارت دیگر ما می توانیم برای بررسی ارتباط میان نحوه تفکر بوش و حمله به عراق، تئوری هایی را بررسی کنیم که به نگرش فردی، روانشناسی سیاسی و نگرش جمعی که افراد به آن تعلق دارند توجه می کنند.


 
مبحث دوم در خصوص رابطه میان نظریه و عمل یعنی "مختصات شناسی" است. در این خصوص سه نکته مهم است. نخست اینکه باید توجه داشت که هر تلاش فکری، نظریه نیست. ما شاهد تلاش های بسیاری برای فهم واقعیت هستیم که الزاماً نظریه نیستند. دوم اینکه، تئوری ها محصول زمان ها و مکان های خاصی هستند. این نکته ای مهم در نگاه به تئوری است. چرا که برای خیلی ها تئوری به یک ایدئولوژی تبدیل می شود. به عنوان مثال رئالیسم محصول تاریخ غرب است. یا نظریه های موج سوم، پس از فروپاشی نظام دو قطبی مطرح شدند. به این دلیل که دیگر نظریه های پیشین پاسخگوی شرایط زمان پس از فروپاشی نظام دوقطبی نبودند. سومین نکته در مختصات شناسی رابطه میان تئوری و عمل است. هیچ تئوری خارج از فضای عمل به وجود نمی آید. در واقع هر تئوری در پی یک رویداد مهم در نظام بین الملل مطرح شده است. به عنوان مثال هانتینگتون تئوری جنگ تمدن ها را در سال 1993 پس از فروپاشی شوروی مطرح کرد. بر اساس ژئوپلیتیک احساسات، جهان به سه نوع احساس طبقه بندی می شود. احساس نگرانی و ترس از دست دادن موقعیت خود که احساس مربوط به غرب است، احساس ناراحتی از فشار سیستم بین المللی که این احساس مربوط به کشورهای توسعه نیافته است و احساس امید به آینده که مختص کشورهای شرق آسیا می باشد. بر اساس این نوع طبقه بندی، هانتینگتون نظریه گفتگوی تمدن ها را به دلیل نگرانی از موقعیت غرب و آمریکا مطرح کرده است. هیچ تئوری نیست که با عمل در ارتباط نباشد. عمل یا جنبه فراهم کننده برای تئوری است یا تئوری می خواهد به توجیه عملی که انجام گرفته کمک کند. نکته مهم این است که به عنوان مثال چرا هانتینگتون این نظریه را مطرح کرده است. هانتینگتون این نظریه را برای غربی ها با ارتباط دادن میان داده های خاص و با مکانیسم فکری غربی مطرح کرده است که این یعنی فرانظریه. اساساً فرانظریه رابطه میان تئوری و عمل را نشان می دهد. چگونگی برقراری رابطه میان تئوری و عمل اخیراً به یک رشته تبدیل شده است. رابطه میان تئوری و عمل به اندیشه، نگرش و فرهنگ  فرد مربوط می شود. در این جا نکته مهم دیگر رابطه میان نگرش و ارزش است. این که چرا یک شخص نظریه خاصی را بر می گزیند به نگرش آن شخص باز می گردد. به طور کلی رابطه میان تئوری و عمل یک بحث کلیدی، فرا نظری و پیچیده است و هیچ تئوری ای بدون در نظر گرفتن زمینه عملی آن قابل درک نیست. در حقیقت در مختصات شناسی نمی توانیم یک نظریه را خارج از زمان بندی و مکان بندی آن و بدون شناخت رابطه آن تئوری با عمل سیاسی آن در نظر بگیریم.


 
در خصوص مبحث سوم یعنی کارکردهای تئوری، سه موضوع حائز اهمیت است. موضوع نخست، بررسی انواع کارکرد تئوری است که سه جنبه دارد. نخست، مفهوم یابی؛ اساساً با مطالعه و بررسی یک تئوری، بایستی یک یا چند مفهوم در آن تئوری برجسته شود و آن مفاهیم فضا را برای فهم بهتر واقعیت ها فراهم می کنند. فرق کار تئوریک با غیرتئوریک این است که دانشگاهیان به مفاهیم برگرفته از نظریه ها توجه دارند. به عنوان مثال رئالیست ها به مفهوم قدرت و دشمنی توجه بسیاری دارند. مفاهیم همکاری و دوستی در نظریه ایده آلیستی برجسته تر می شود. یا در نظریه هنجاری هویت و ارزش ها برجسته می شود. پس اگر به دنبال اکتشاف هستیم بایستی مفاهیم موجود در نظریه های بین الملل را برای شناخت واقعیات درک کنیم. 


 
دوم، رابطه یابی؛ در این خصوص، برقراری رابطه میان عناصر مهمی که رفتار بازیگران را شکل می دهد، مهم است. به عنوان مثال، در جنگ آمریکا علیه عراق، میان تصمیم گیری رئیس جمهور آمریکا و حمله به عراق رابطه ای مبتنی بر منفعت طلبی وجود دارد. کسانی که در تئوری ها به سطح تحلیل فردی توجه می کنند، این موضوع یعنی بررسی رابطه میان نگرش فردی و تصمیم حمله نظامی برایشان مهم است.


 
سوم، مسیر شناسی؛ یعنی اینکه چه مسیری پس از مفهوم سازی و رابطه یابی باید طی شود. تئوری ها کمک می کنند تا مسیر عملیاتی یک سیاستگذاری روشن شود. یعنی اینکه پژوهشگر برای پژوهش خود چه شاخص هایی را باید در نظر بگیرد؟ و عملیاتی شدن این تحقیق و پژوهش با توجه به این مفاهیم مشخص شده چگونه است؟ به عنوان مثال، با توجه به اهمیت قدرت در نظام بین الملل، برای جرج دبلیو بوش جنبه سخت افزاری قدرت یعنی اعمال قدرت مهم است و برای باراک اوباما در کنار جنبه سخت افزاری قدرت، جنبه نرم افزاری و به طور کلی اجماع سازی مهم است. به عنوان مثال در خصوص برنامه هسته ای ایران، اوباما بر این باور است که برای دستیابی به اهداف خود بایستی با کشورهای چین و روسیه نیز همکاری داشته باشد. 


 
موضوع دوم مورد بررسی در مبحث کارکرد تئوری "انواع پژوهش های تئوریک در روابط بین الملل" است. نخست، پژوهش های بازبین گرا؛ یعنی یک تئوری را در یک موضوع خاص بررسی می کنیم تا بفهمیم که آیا این تئوری برای این موضوع قابل تطبیق است یا خیر؟  دوم، پژوهش های تکمیل گرا؛ یعنی پس از بررسی تئوری خاص در یک موضوع خاص به این نتیجه می رسیم که این تئوری خوب است ولی کامل نیست. به عنوان مثال ساختارگراها رفتار هسته ای ایران را به خوبی نمی توانند پوشش دهند. سوم، پژوهش های مورد گرا؛ یعنی تعمیم یک تئوری به یک مورد مشخص. به عبارت دیگر برجسته سازی یک مورد خاص بر اساس یک نظریه. به عنوان مثال می توان به تعمیم تئوری های انقلاب در خصوص انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد.


 
موضوع سوم در مبحث کارکردهای تئوری چگونگی انتخاب مفاهیم و رابطه ها از تئوری ها می باشد. و اینکه پژوهش ما از چه نوعی از انواع پژوهش تئوریک می باشد. در این خصوص سه نکته قابل توجه است. نخست، توجه به هنجارها می باشد. اساساً انسان بی هنجار وجود ندارد. هنجار یعنی هر انسانی یک موضوع را خوب می بیند و یک موضوع را بد. مهم این است که انسان هنجار مناسبی داشته باشد. در خصوص اینکه چه رابطه میان پژوهش روابط بین الملل و نظریه وجود دارد؟ باید گفت که بستگی به این دارد که پژوهشگر کیست و هنجارش چیست؟ اساساً هر چه نظام هنجاری فردی مشخص و منسجم تر باشد کمک بسیاری به انجام پژوهش می کند. به عنوان مثال به نظر من نظریه ساختاری با توجه به هنجارهای من پاسخ بسیاری از رابطه ها را نمی دهد. چون که برای عامل انسانی ارزش ناچیزی قائل است. دوم، نیازمند بودن به چارچوب فکری است. انسان باید از چارچوب مرزهای فکری خود پاسداری کند. سوم، توجه به مرزهای عملی است. یعنی این که در چه حوزه های عملیاتی باید وارد شویم. فهم این مرزهای عملی در انتخاب تئوری و نظریه بسیار کمک می کند.


 
اما از لحاظ جنبه های کاربردی استفاده از تئوری در سه بعد قابل توجه است. نخست اینکه، برای پژوهشگر، نظریه باید منظم کننده فکر باشد و این نظم دهندگی به فکر باید برای شناخت واقعیت باشد. دوم، ما نمی توانیم به هیچ نظریه ای نگاه وحی گونه داشته باشیم. ولی این گونه نگاه ها می تواند به استنباط ما از از روابط بین الملل کمک کند. سوم، داشتن ابتکار و خلاقیت پژوهشگر در استفاده از نظریه های روابط بین الملل است که این ابتکار فردی بسیار مهم است. منظور این است که با ابتکار خود به تدوین مدل مفهومی با استفاده از این نظریات بپردازیم.


 
پس از پایان سخنان دکتر سجادپور، دکتر برزگر ضمن تشکر از وی، با اشاره به اینکه موضوعات خاورمیانه در روابط بین الملل به فهم روابط بین الملل کمک کرده است، این سؤال را از دکتر سجاد پور مطرح کرد که چه ترسیمی از کاربرد تئوری های روابط بین الملل در موضوعات خاورمیانه دارند؟ به خصوص در روابط میان کشورها. به عنوان مثال در بحران سوریه استفاده از تئوری ها در روابط ایران و ترکیه به چه صورت است؟ یا چه نوع تئوری هایی به فهم انقلاب های عربی با توجه به تئوری های روابط بین الملل و یا فهم روابط یک قدرت منطقه ای مثل ایران با یک قدرت فرامنطقه ای مثل آمریکا کمک می کنند؟ به طور کلی تئوری های روابط بین الملل در مسائل خاورمیانه چگونه کاربردی می شوند؟ 


 
دکتر سجادپور در پاسخ به این سؤال اظهار داشت که نکته مهم در این خصوص نحوه استنباط از نظریه ها در به کارگیری در تحولات خاورمیانه است. به عنوان مثال در خصوص بررسی تحولات سوریه من در یک مقاله ای، در بخش مفهوم یابی بر نقش بازیگر تمرکز کرده ام. در تئوری رئالیستی به نقش بازیگر توجه شده است ولی تئوری رئالیستی برای بررسی مسائل مربوط به جامعه شناسی سیاسی مناسب نیست. یا در خصوص روابط ایران و ترکیه، روابط این دو کشور به ویژه طی چهار قرن اخیر مبتنی بر همکاری و رقابت بوده است. مفهوم رقابت و همکاری هم در نظریه رئالیست مورد توجه قرار گرفته است و هم در سایر نظریه ها. بنابراین، کاربردی کردن نظریه های روابط بین الملل در تحولات خاورمیانه بستگی به موضوع دارد و نیازمند این است که همزمان وقایع و تحولات را به صورت خرد و کلان مورد توجه قرار دهیم. 


 
در ادامه، جلسه با پرسش و پاسخ حاضرین ادامه یافت. بعضی از پرسش ها و پاسخ ها عبارتند از:
در پاسخ به سؤال "حد دخالت دیدگاه و نگرش و هنجار پژوهشگر در پژوهش" دکتر سجادپور اظهار داشت که همان انتخاب موضوع پژوهش نیز نوعی نمایش هنجاری است. یک پژوهشگر در پژوهش خود می تواند به طور همزمان هم هنجارهای خود را در تحقیق لحاظ کند و هم به واقعیات توجه کافی داشته باشد.


 
در خصوص این سؤال که "مرز میان هنجاری بودن و ارزش محور بودن کجا است" این استاد دانشگاه پاسخ داد که این دو، مرز نزدیکی دارند. اساساً هنجارها از ارزش ها نشأت می گیرند. به عنوان مثال، نوع مکانیسم ارزش گذاری هر انسانی نسبت به مسائل متفاوت است.
 
دکتر سجادپور در خصوص اینکه "آیا پیش بینی در موضوعات کارهای پژوهشی صحیح است یا خیر" بیان کرد که پیش بینی از نظر تئوریک به این معنا نیست که آینده چه می شود؟ اساساً در خصوص آینده چون متغیرها زیاد است، نمی توان پیش بینی کرد. مگر اینکه یک پژوهشگر در حوزه مورد مطالعه خود واقعا متخصص باشد که آن هم ناشی از یک کار مداوم و مطالعه و تمرکز بسیار در آن حوزه مورد مطالعه می باشد. به طور کلی بهترین موضوعات برای پژوهش، موضوعاتی هستند که پژوهشگر بتواند بر داده های اطلاعاتی خود کنترل داشته باشد.


 
سؤال "آینده پژوهی در رشته روابط بین الملل در ایران را چگونه ارزیابی می کنید" را دکتر سجادپور این گونه پاسخ داد که نگاه من به آینده پژوهشی در رشته روابط بین الملل در ایران که رشته میان رشته ای است، منفی نیست.


 
این استاد دانشگاه به این سؤال که "آیا محدود بودن تئوری ها به زمان و مکان خاص، از نقاط ضعف تئوری ها محسوب می شود یا خیر" این گونه پاسخ داد مهم این نیست که این موضوع نقطه ضعف یک تئوری است یا خیر. مهم "قدرت تشخیص" پژوهشگر برای انتخاب نظریه مناسب برای کار پژوهشی مورد نظر خود است. 

گزارش: زهرا توکلی